تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 89

سرانجام او نجات یافت و خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد و مسلمان شد.
در تواریخ اسلامى آمده است که «عکرمه» بعدا در صف مسلمانان راستین قرار گرفت و در ماجراى جنگ «یرموک» یا «اجنادین» شربت شهادت نوشید.
و در پایان آیه اضافه مى کند: «آیات ما را هیچکس جز پیمانشکنان کفران کننده انکار نمى کنند» (و ما یجحد بایاتنا الا کل ختار کفور).
«ختار» از ماده «ختر» (بر وزن چتر) به معنى پیمانشکنى است .
این کلمه صیغه مبالغه است چرا که مشرکان و گنهکاران کرارا در گرفتاریها رو به سوى خدا مى آورند، عهد و پیمانها با خدا مى بندند و نذرها مى کنند، اما هنگامى که طوفان حوادث فرو نشست پیمانهاى خود را پى در پى مى شکنند، و نعمتهاى الهى را به دست کفران مى سپارند.
در حقیقت «ختار» و «کفور» که در ذیل این آیه آمده نقطه مقابل «صبار» و «شکور» است که در ذیل آیه قبل آمده است (کفران در مقابل شکرگزارى ، و پیمانشکنى در مقابل شکیبائى و باقیمانده بر سر عهد و پیمان ) چرا که وفاى به عهد تنها براى شکیبایان امکان پذیر است آنها هستند که به هنگام شعله ور شدن ایمان فطرى در درون جانشان سعى مى کنند این نور الهى دیگر به خاموشى نگراید و حجابها و پرده ها روى آن نیفتد.

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 88

سپس اضافه مى کند: «هنگامى که خداوند آنها را از این مهلکه رهائى بخشید - امواج فرو نشست ، و او سالم به ساحل نجات رسید - مردم دو گروه مى شوند بعضى راه اعتدال را پیش مى گیرند و به عهد و پیمانى که در دل در آن لحظات حساس با خدا کردند پایبند و وفادار مى مانند» (فلما نجاهم الى البر فمنهم مقتصد).
ولى گروهى دیگر همه چیز را به دست فراموشى سپرده و باز لشکر غارتگر شرک و کفر بر کشور قلبشان چیره مى شود.
جمعى از مفسرین ، آیه فوق را اشاره اى به اسلام آوردن «عکرمة بن ابى جهل» دانسته اند.
به هنگام فتح مکه ، چون پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) همه مردم را جز چهار نفر مشمول عفو عمومى قرار داده بود، و تنها در مورد این چهار نفر که یکى از آنها عکرمة بن ابى جهل بودحکم اعدام صادر فرموده بود که هر کجا آنها را بیابید از بین ببرید، (چرا که از هیچگونه کارشکنى و کینه توزى و جنایت بر ضد اسلام و مسلمین فروگذار نبودند) عکرمه ناچار از مکه فرار کرد.
به کنار دریاى احمر آمد و سوار بر کشتى شد در دریا تند بادى خطرناک دامان او را گرفت ، اهل کشتى به یکدیگر گفتند: بیائید با بتها وداع گوئید و تنها دست به دامان لطف «الله» بزنید که از این خدایان ما کارى ساخته نیست !
«عکرمه» گفت : اگر جز توحید ما را در دریا نجات ندهد در خشکى نیز نجات نخواهد داد، بارالها من با تو عهد و پیمان مى بندم که اگر مرا از این مهلکه برهانى به سراغ محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى روم و دست در دست او مى گذارم ، چرا که او را بخشنده و کریم مى دانم .

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 87

کالظلل دعوا الله مخلصین له الدین ).
«ظلل» جمع «ظله» (بر وزن قله ) است ، و مفسران براى آن چند معنى ذکر کرده اند:
«راغب» در «مفردات» مى گوید: «ظله» به معنى ابرى است که سایه مى افکند، و غالبا در مواردى به کار مى رود که موضوع ناخوش آیندى در کار است .
بعضى نیز آن را به معنى سایبان از ماده «ظل» دانسته اند.
بعضى نیز آن را به معنى کوه گرفته اند.
گرچه این معانى - در رابطه با آیه مورد بحث - تفاوت زیادى با هم ندارد ولى با توجه به اینکه در قرآن کرارا این کلمه به معنى ابرهاى سایه افکن آمده و با توجه به اینکه تعبیر غشیهم (آنها را مى پوشاند) تناسب بیشترى با معنى ابر دارد، این تفسیر نزدیکتر به نظر مى رسد.
یعنى امواج عظیم دریا آنچنان بر مى خیزد، و اطراف آنها را احاطه مى کند که گوئى ابرى بر سر آنان سایه افکنده است ، سایه اى وحشتناک و هول انگیز.
اینجا است که انسان با تمام قدرتهاى ظاهرى که براى خویش جلب و جذب کرده ، خود را ضعیف و ناچیز و ناتوان مى بیند، دستش از همه جا بریده مى شود تمام وسائل عادى و مادى از کار مى افتد، هیچ روزنه امیدى براى او باقى نمى ماند جز نورى که از درون جان او و از عمق فطرتش ‍ مى درخشد.
پرده هاى غفلت را کنار مى زند قلب او را روشن مى سازد، و به او مى گوید: کسى هست که مى تواند تو را رهائى بخشد!
همان کس که امواج دریا فرمان او را مى برند، و آب و باد و خاک سرگردان او هستند.
اینجا است که توحید خالص همه قلب او را احاطه مى کند، و دین و آئین و پرستش را مخصوص او مى داند.

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 86

اگر تمام مردم جهان جمع مى شدند که یک کشتى را در وسط دریا بر خلاف مسیر یک باد سنگین به حرکت در آورند قدرت نداشتند.
و امروز هم که قدرت موتورهاى عظیم جانشین باد شده است باز وزش ‍ طوفان آنقدر سخت و سنگین است که عظیمترین کشتیها را جابجا مى کند، و گاه آنها را در هم مى شکند.
و اینکه در آخر آیه روى اوصاف «صبار» و «شکور» (بسیار صابر و شکیبا و بسیار شکرگزار) تکیه شده ، یا به خاطر این است که زندگى دنیا مجموعه اى است از «بلا» و «نعمت» که هر دو وسیله آزمایشند، ایستادگى و شکیبائى در برابر حوادث سخت ، و شکرگزارى در برابر نعمتها مجموعه وظیفه انسانها را تشکیل مى دهد.
لذا در حدیثى که بسیارى از مفسران از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کرده اند مى خوانیم : الایمان نصفان نصف صبر و نصف شکر: «ایمان دو نیمه است ، نیمه اى صبر و نیمه اى شکر.
و یا اشاره به این است که براى درک آیات با عظمت الهى در پهنه آفرینش ‍ انگیزه اى لازم است ، همچون شکر منعم تواءم با صبر و شکیبائى براى دقت و کنجکاوى هر چه بیشتر.
بعد از بیان نعمت حرکت کشتیها در دریاها که هم در گذشته و هم امروز، بزرگترین و مفیدترین وسیله حمل و نقل انسانها و کالاها بوده است ، اشاره به یکى از چهره هاى دیگر همین مساءله کرده مى گوید: هنگامى که آنها بر کشتى سوار شوند، و در وسط دریا قرار گیرند و دریا طوفانى شود، و امواج کوه پیکر، همچون ابرها بالاى سر آنان قرار گیرد، خدا را با اخلاص ‍ مى خوانند» (و اذا غشیهم موج

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 85

توحید فطرى است و مجموعا بحثهائى را که در آیات قبل آمد تکمیل مى کند.
مى گوید: «آیا ندیدى کشتیها بر صفحه دریاها به فرمان خدا، و به برکت نعمت او حرکت مى کنند»؟! (ا لم تر ان الفلک تجرى فى البحر بنعمة الله ).
«هدف این است که گوشه اى از آیات عظمتش را به شما نشان دهد» (لیریکم من آیاته ).
آرى «در اینها نشانه هائى است براى کسانى که بسیار شکیبا و شکرگزارند» (ان فى ذلک لایات لکل صبار شکور).
بدون شک حرکت کشتیها بر صفحه اقیانوسها نتیجه مجموعه اى از قوانین آفرینش است :
حرکت منظم بادها از یکسو.
وزن مخصوص چوب یا مواردى که با آن کشتى را مى سازند از سوى دیگر.
میزان غلظت آب از سوى سوم .
و فشارى که از ناحیه آب بر اجسامى که در آن شناور مى شوند از سوى چهارم .
و هرگاه در یکى از این امور اختلالى رخ دهد یا کشتى در قعر دریا فرو مى رود، یا واژگون مى شود و یا در وسط دریا سرگردان و حیران مى ماند.
اما خداوندى که اراده کرده است پهنه دریاها را بهترین شاهراه براى مسافرت انسانها، و حمل مواد مورد نیاز از نقطه اى به نقطه دیگر قرار دهد، این شرائط را که هر یک نعمتى از نعمتهاى او است فراهم ساخته .
عظمت قدرت خدا در صفحه اقیانوسها و کوچکى انسان در مقابل آن به قدرى است که در گذشته که تنها از نیروى باد براى حرکت کشتى استفاده مى شد،

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 84

آیه 31 - 32
آیه و ترجمه
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْک تجْرِى فى الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِیرِیَکم مِّنْ ءَایَتِهِ إِنَّ فى ذَلِک لاَیَتٍ لِّکلِّ صبَّارٍ شکُورٍ(31)
وَ إِذَا غَشِیهُم مَّوْجٌ کالظلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نجَّاهُمْ إِلى الْبرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مَا یجْحَدُ بِئَایَتِنَا إِلا کلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ(32)
  ترجمه :

31 - آیا ندیدى کشتیها بر صفحه دریاها به فرمان خدا، و به برکت نعمت او حرکت مى کنند؟ او مى خواهد گوشه اى از آیاتش را به شما نشان دهد که در اینها آیات و نشانه هائى است براى کسانى که شکیبا و شکرگزارند.
32 - و هنگامى که موجى همچون ابرها (در سفرهاى دریائى ) آنها را بپوشاند (و بالاى سر آنها قرار گیرد) خدا را با اخلاص مى خوانند، اما هنگامى که آنها را به خشکى نجات داد بعضى راه اعتدال را پیش مى گیرند (و به ایمان خود وفادار مى مانند در حالى که بعضى دیگر فراموش کرده راه کفر پیش مى گیرند) و آیات ما را هیچکس جز پیمانشکنان کفران کننده انکار نمى کنند.
  تفسیر:

در گرداب بلا!
باز در دو آیه مورد بحث سخن از نعمتهاى خدا و دلائل توحید در آفاق و انفس است .
در نخستین آیه سخن از دلیل نظم به میان مى آید، و در دومین آیه سخن

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 83

به همان نسبت حقانیت بیشترى کسب مى کند.
به هر حال همانگونه که گفتیم این آیات مجموعه اى از ده صفت از صفات برجسته خدا، و ده اسم از اسماء حسناى او است ، و مشتمل بر دلائل قوى و انکار ناپذیرى بر بطلان هر گونه شرک و لزوم توحید در تمام مراحل عبودیت است .

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 82

و در آخرین آیه مورد بحث به صورت یک نتیجه گیرى جامع و کلى مى فرماید: «اینها دلیل بر آن است که خداوند حق است ، و آنچه غیر از او مى خوانند باطل است ، و خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه است» (ذلک بان الله هو الحق و ان ما یدعون من دونه الباطل و ان الله هو العلى الکبیر).
مجموع بحثهائى که در آیات قبل پیرامون خالقیت و مالکیت و علم و قدرت بى انتهاى پروردگار آمده بود، این امور را اثبات کرد که «حق» تنها او است و غیر او زائل و باطل و محدود و نیازمند است ، و «على و کبیر» که از هر چیز برتر و از توصیف بالاتر است ذات پاک او مى باشد و به گفته شاعر:

الا کل شى ء ما خلا الله باطل
و کل نعیم لا محالة زائل :
«آگاه باشید هر چه جز خدا است باطل است و هر نعمتى سرانجام ، زوال پذیر است».
این سخن را به تعبیر فلسفى مى توان چنین بیان کرد:
حق اشاره به وجود حقیقى و پایدار است ، و در این جهان آن وجود حقیقى که قائم بالذات و ثابت و بر قرار و جاودانى باشد تنها او است ، و بقیه هر چه هست در ذات خود وجودى ندارد و عین بطلان است که هستى خود را از طریق وابستگى به آن وجود حق پایدار پیدا مى کند، و هر لحظه نظر لطفش ‍ را از آنها بر گیرد در ظلمات فنا و نیستى ، محو و ناپدید مى شود.
به این ترتیب هر قدر ارتباط موجودات دیگر به وجود حقتعالى بیشتر گردد

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 81

این انتقال تدریجى و کاملا منظم و حساب شده از مظاهر قدرت خدا است . البته این دو تفسیر با هم منافاتى ندارند و ممکن است جمعا در معنى آیه منظور باشند.
در مورد تسخیر «شمس» و «قمر» و سایر کرات آسمانى براى انسانها - چنانکه قبلا هم گفته ایم - منظور تسخیر در راه خدمت به انسان است ، و به تعبیر دیگر لام در «سخر لکم» لام نفع است ، نه لام اختصاص ، و این تعبیر در قرآن مجید در مورد خورشید و ماه و شب و روز و نهرها و دریاها و کشتیها آمده است ، و همه اینها بیانگر عظمت شخصیت انسان و گستردگى نعمتهاى خداوند در مورد او است که تمام موجودات زمین و آسمان به فرمان خدا سرگشته و فرمانبردار او هستند و با اینحال شرط انصاف نیست که او فرمان نبرد.
جمله «کل یجرى لاجل مسمى» اشاره به این است که این نظام حساب شده و دقیق تا ابد ادامه نمى یابد، و پایان و سرانجامى دارد که همراه با پایان گرفتن دنیا است ، همان چیزى که در سوره «تکویر» چنین از آن یاد شده است : اذا الشمس کورت و اذا النجوم انکدرت : «هنگامى که خورشید بى فروغ گردد و ستارگان به تیرگى گرایند...».
ارتباط جمله «ان الله بما تعملون خبیر» با توجه به آنچه در بالا گفتیم با این بحث روشن مى شود، چرا که خداوندى که خورشید و ماه با عظمت را با آن حساب دقیق به کار گرفته ، و شب و روز را با آن نظم مخصوص هزاران و میلیونها سال وارد یکدیگر مى کند، چنین پروردگارى چگونه ممکن است از اعمال انسانها بى خبر بماند، آرى او هم اعمال را مى داند و هم نیات و اندیشه ها را.

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 80

آیه بعد تاءکید و بیان دیگرى است براى قدرت واسعه خداوند، روى سخن را به پیامبر کرده ، مى گوید: آیا ندیدى که خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل مى کند»؟ (الم تر ان الله یولج اللیل فى النهار و یولج النهار فى اللیل ).
و نیز آیا ندیدى که «خداوند خورشید و ماه را در مسیر منافع انسانها مسخر ساخته»؟ (و سخر الشمس و القمر).
و هر کدام تا سرآمد معینى به حرکت خود ادامه مى دهند (کل یجرى لاجل مسمى )
«و اینکه خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است»؟ (و ان الله بما تعملون خبیر).
«ولوج» در اصل به معنى «دخول» است ، و داخل کردن شب در روز و روز در شب ممکن است اشاره به افزایش تدریجى و کوتاه شدن شب و روز در طول سال باشد که تدریجا از یکى کاسته ، و به صورت نامحسوسى بر دیگرى مى افزاید، تا فصول چهار گانه سال با ویژگیها و آثار پر برکتش ‍ ظاهر گردد (تنها در دو نقطه از روى زمین است که این تغییر تدریجى و فصول چهارگانه نیست یکى نقطه حقیقى قطب شمال و جنوب است که در طول سال ، ششماه شب ، و ششماه روز مى باشد، و دیگرى خط باریک و دقیق استوا است که در تمام سال ، شب و روز یکسان است .
و یا اشاره به این باشد که تبدیل شب به روز، و روز به شب به خاطر وجود جو زمین بطور ناگهانى صورت نمى گیرد تا انسان و همه موجودات زنده را در برابر خطرات مختلف قرار دهد، بلکه نخستین اشعه آفتاب از هنگام طلوع فجر در اعماق تاریکى نفوذ کرده ، کم کم نفوذ بیشترى پیدا مى کند، تا تمام صفحه آسمان را بگیرد، درست بعکس چیزى که به هنگام پایان روز و دخول شب تحقق مى یابد.

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 79

اصولا انسجام و به هم پیوستگى این جهان ، آنچنان است که هر کثرتى در آن به وحدت باز مى گردد، و خلقت مجموع انسانها از همان اصولى تبعیت مى کند که خلقت یک انسان تبعیت دارد.
و اگر تعجب آنها از کوتاهى زمان بوده که چگونه مراحلى را که انسان از حال نطفه تا دوران جوانى طى سالیان دراز طى مى کند ممکن است در لحظات کوتاهى طى شود؟ پاسخ آن را نیز قدرت پروردگار مى دهد، ما در جهان جانداران اطفال انسان را مى بینیم که باید مدتها طول بکشد تا راه رفتن را به خوبى یاد بگیرند یا قادر به استفاده از هر نوع غذا شوند، در حالى که جوجه ها را مى بینیم همینکه سر از تخم بیرون آوردند و متولد شدند برمى خیزند و راه مى روند و حتى بدون نیاز به مادر غذا مى خورند، اینها نشان مى دهد که این گونه مسائل در برابر قدرت خداوند، تاثیرى ندارد.
ذکر «سمیع» و «بصیر» بودن خداوند در پایان این آیه ، ممکن است پاسخ به ایراد دیگرى از ناحیه مشرکان باشد که به فرض همه انسانها با تنوع خلقتى که دارند و با تمام ویژگیهایشان در ساعت معینى برانگیخته شوند، ولى اعمال آنها و سخنانشان چگونه مورد حساب قرار مى گیرد؟ اعمال و گفتار امورى هستند که بعد از وجود نابود مى شوند.
قرآن پاسخ مى دهد خداوند شنوا و بینا است ، تمام سخنان آنها را شنیده و همه اعمالشان را دیده (بعلاوه فنا و نابودى مطلق در این جهان مفهوم ندارد، بلکه اعمال و اقوالشان همواره موجود خواهد بود).
از این گذشته جمله فوق تهدیدى است نسبت به این بهانه جویان که خداوند از گفتگوهاى شما براى سمپاشى در افکار عمومى بى خبر نیست ، و حتى از آنچه در دل دارید و بر زبان جارى نکرده اید نیز آگاه است .