تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 99

از این روایت به خوبى بر مى آید که منظور از عدم آگاهى مردم از این امور پنجگانه تمام خصوصیات آنها است ، فى المثل اگر روزى وسائلى در اختیار بشر قرار گیرد - که هنوز آن روز فرا نرسیده است - و از پسر یا دختر بودن جنین به طور قطع آگاه شوند، باز این امر مساله اى ایجاد نمى کند، چرا که آگاهى از جنین به آن است که تمام خصوصیات جسمانى ، زشتى و زیبائى ، سلامت و بیمارى ، استعدادهاى درونى ذوق علمى و فلسفى و ادبى ، و سایر صفات و کیفیات روحى را بدانیم ، و این امر براى غیر خدا امکان پذیر نیست .
همچنین اینکه باران در چه موقع نازل مى شود؟ و کدام منطقه را زیر پوشش ‍ قرار مى دهد؟ و دقیقا چه مقدار در دریا و چه مقدار در صحرا و دره و کوه و بیابان مى بارد؟ جز خدا کسى نمى داند.
در مورد حوادث فردا، و فرداها، و خصوصیات و جزئیات آنها نیز همین گونه است .
و از اینجا پاسخ سوالى که غالبا در اینجا مطرح مى شود به خوبى روشن مى گردد که مى گویند ما در تواریخ و روایات متعددى مى خوانیم که ائمه اهلبیت (علیهم السلام ) و حتى بعضى از اولیاء الله غیر از امامان ، از مرگ خود خبر دادند، و یا محل دفن خود را بیان کردند، از جمله در حوادث مربوط به کربلا، بارها در روایات خوانده ایم که پیامبر یا امیر مومنان (علیه السلام ) و انبیاى سلف که از وقوع شهادت امام حسین (علیه السلام ) و یارانش در این سرزمین خبر داده اند.
و در کتاب اصول کافى بابى در زمینه آگاهى ائمه از زمان وفاتشان دیده مى شود.
پاسخ این است که : آگاهى بر پاره اى از این امور به صورت علم اجمالى آنهم از طریق تعلیم الهى - هیچ منافاتى با اختصاص علم تفصیلى آنها به ذات پاک خداوند ندارد.
و تازه همانگونه که گفتیم همین اجمال نیز ذاتى و استقلالى نیست ، بلکه