ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 347

و چون غنى على الاطلاق است ، پس آنچه در زمین و آسمانهاست ، ملک اوست ، پس او مالک على الاطلاق نیز هست ، و مى تواند در ملک خود به هر نحو که بخواهد تصرف کند، پس هر تدبیر و تصرفى که در عالم واقع مى شود از آن اوست ، چون اگر چیزى از آن تدبیرها از غیر او باشد، آن غیر نیز به همان مقدار مالک خواهد بود، و حال آنکه گفتیم مالک على الاطلاق اوست ، و چون تدبیر و تصرف تنها از خدا است ، پس تنها او رب العالمین ، و الهى است که باید پرستیده شود، و از انعام و احسانش سپاسگزارى گردد
این آن معنایى است که جمله : «لله ما فى السموات و الارض ان الله هو الغنى « بدان اشاره مى کند، «جمله لله ما فى ...« حجت بر وحدانیت خدا است ، و جمله «ان الله هو الغنى « تعلیل مالکیت على الاطلاق اوست
و اما کلمه «حمید« که به معناى محمود در افعال است ، مبدء دیگرى است براى حجت ، چون حمد به معناى ثناى در مقابل جمیل اختیارى است ، و هر جمیل که در عالم است ملک خداى سبحان است ، پس قهرا ثناهایى هم که هر جمیلى استحقاق آن را دارد، به خدا بر مى گردد، و ثناى خدا است ، پس خدا حمید على الاطلاق است ، و اگر از این تدبیر متقن و جمیل که در عالم است چیزى و مقدارى از آن از غیر خدا بود، و آن مقدار هیچ نسبتى و ارتباطى با خدا نداشت ، حمد و ثناى آن مقدار جمیل نیز مال غیر خدا مى شد. نه مال خدا، در نتیجه خدا حمید على الاطلاق ، و حمید نسبت به هر چیز نمى بود، و حال آنکه فرض کردیم که او حمید على الاطلاق است ، و خلف فرض باطل است
افاده کثرت و وستعت خلق و تدبیر خداى تعالى
وَ لَوْ أَنَّمَا فى الاَرْضِ مِن شجَرَةٍ أَقْلَمٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سبْعَةُ أَبحُرٍ مَّا نَفِدَت کلِمَت اللَّهِ ...

کلمه «من شجره «، بیان موصول «ما« مى باشد، و «شجره « واحد «شجر« است ، که در این مقام که سیاق ، سیاق «لو« مى باشد، استغراق و کلیت را مى رساند، یعنى هر درختى که در زمین است ، و مراد از «بحر« هم ، مطلق دریا است ، و معناى جمله «یمده من بعده سبعه ابحر« این است که هفت دریاى دیگر نظیر دریاى مفروض آن را کمک کند، و بر آن اضافه شود
و ظاهرا مراد از عدد هفت افاده تکثیر است ، نه اینکه این عدد خصوصیتى داشته باشد. و اما لفظ «کلمه « در لغت به معناى لفظى است که دلالت بر معنایى داشته باشد، و به همین جهت لفظ بى معنا را کلمه نمى گویند، ولى در کلام خداى سبحان بر «هستى « اطلاق شده است ، البته هستى افاضه شده به امر او، که از آن به کلمه «کن « تعبیر کرده و فرموده : «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون « و نیز حضرت مسیح را «کلمه « خوانده و فرموده : «و کلمته القیها الى مریم «