تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 98

و قراء هذه الایة : کلیدهاى غیب پنج است که هیچکس جز خدا نمیداند سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.
در روایت دیگرى که در «نهج البلاغه» آمده است مى خوانیم : هنگامى که على (علیه السلام ) از بعضى حوادث آینده خبر مى داد یکى از یاران عرض کرد: اى امیر مومنان ! از غیب سخن میگوئى ؟ و به علم غیب آشنائى ؟
امام خندید و به آن مرد که از طایفه بنى کلب بود فرمود: یا اخا کلب ! لیس ‍ هو بعلم غیب ، و انما هو تعلم من ذى علم ، و انما علم الغیب علم الساعة و ما عدده الله سبحانه بقوله ان الله عنده علم الساعة ... فیعلم الله سبحانه ما فى الارحام ، من ذکر او انثى ، و قبیح او جمیل ، و سخى او بخیل ، و شقى او سعید، و من یکون فى النار حطبا و فى الجنان للنبیین مرافقا، فهذا علم الغیب الذى لا یعلمه احد الا الله ، و ما سوى ذلک فعلم علمه الله نبیه فعلمنیه و دعا لى بان یعیه صدرى و تضطم علیه جوانحى :
اى برادر کلبى ! این علم غیب نیست ، این فرا گرفته اى است از عالمى (یعنى پیامبر) علم غیب تنها علم قیامت است ، و آنچه خداوند سبحان در این آیه بر شمرده ... و بعد از ذکر آیه شریفه فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است ، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا؟ سخاوتمند است یا بخیل ؟ سعادتمند است یا شقى ؟ چه کسى آتشگیره دوزخ است و چه کسى در بهشت دوست پیامبران ؟... اینها علوم غیبیهاى است که غیر از خدا کسى نمى داند و غیر از آن علومى است که خداوند به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است ، و برایم دعا نمود که خدا آن را در سینه ام جاى دهد و اعضاى پیکرم را از آن مالامال سازد.