ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 342

و به هر حال چه اینکه بنا به گفته ما جمله «الم تروا« متصل به جمله «فارونى « باشد، و التفاتى در کار نباشد، و چه به گفته دیگران عطف و متصل به جمله «بل الظالمون « باشد، و التفاتى از غیبت به خطاب در آن شده باشد،
معناى اینکه فرمود: «سخر لکم ما فى السموات و ما فى الارض «
مراد از تسخیر آسمانها و زمین براى انسان ، انسانى که آسمان و زمین را مى بیند، آن نظام و ارتباطى است که در اجزاى عالم مشاهده مى کنیم ، و مى بینیم که چگونه سراپاى عالم را در تحت نظامى عام اداره نموده ، و انسان را که اشراف اجزاى این عالم محسوس است ، شعور و اراده اش را درست کرده و تدبیر مى کند، پس مى فهمیم که خداى تعالى سراپاى عالم را مسخر و محکوم این نظام کرده ، تا انسان که شریف ترین اجزاى آن است پدید آید و به کمال برسد
کلمه «تسخیر« به معناى وادار کردن فاعل به فعلش مى باشد، به طوریکه فاعل ، فعل خود را به اراده خود انجام ندهد، بلکه به اراده تسخیر کننده انجام دهد، همان طور که نویسنده ، قلم را وادار مى کند تا به اراده او بنویسد، و مخدوم و مولى ، بنده و خدمتگزار خود را وادار مى کند تا مطابق دستور و خواست او عمل را انجام دهد، و اسباب موثر در عالم هر چه باشد، با سببیتى که هر یک مخصوص به خود دارد، آن کارى را انجام مى دهد که خدا مى خواهد، و خدا از مجموع آنها نظامى را مى خواهد که با آن عالم انسانى را تدبیر کند، و حوائج او را بر آورد
از آنچه گذشت معلوم شد که «لام « در کلمه «لکم « لام تعلیل غایى است ، و معناى آن «به خاطر شما« است ، و در نتیجه تسخیر کننده این اسباب خدا خواهد بود، نه انسان به خلاف اینکه لام را براى ملک بگیریم که در آن صورت تسخیر کننده انسان خواهد بود، ولى با مشیت خداى تعالى ، همچنان که بعضى احتمال آن را داده اند، و پیشرفت انسانها در مرور زمان ، و به خدمت گرفتن اجزاى عالم را در بیشتر مقاصدش ، شاهد گفته خود گرفته اند، و لیکن این احتمال با جمله «الم تروا« نمى سازد، چون اگر تسخیر کننده خود انسان بود، مسخر خود را مى دید، و دیگر حاجت به این سوال نبود
«و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه « - کلمه «اسباغ « به معناى سنگ تمام گذاشتن ، و نیز توسعه دادن است ، و معناى جمله این است که : «نعمت هاى ظاهرى و باطنى را بر شما تمام کرد، و توسعه داد«. کلمه «نعم « جمع نعمت است ، و نعمت در اصل لغت به معناى بناى نوع بوده ، ولى استعمالش در هر چیزى که سازگار آدمى است ، و انسان از آن لذت مى برد، غلبه کرده است ، و بیشتر در این امور استعمال مى شود