تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 54

از منکر، باز گردد، ولى در بعضى دیگر از آیات قرآن این تعبیر بعد از مساله صبر مطرح شده که احتمال اول را تقویت مى کند.
سپس لقمان به مسائل اخلاقى در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته ، نخست تواضع و فروتنى و خوشروئى را توصیه کرده مى گوید: «با بى اعتنائى از مردم روى مگردان» (و لا تصعر خدک للناس ).
«و مغرورانه بر روى زمین راه مرو» (و لا تمش فى الارض ‍ مرحا).
«چرا که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست نمى دارد» (ان الله لا یحب کل مختال فخور).
«تصعر» از ماده «صعر» در اصل یکنوع بیمارى است که به شتر دست مى دهد و گردن خود را کج مى کند.
«مرح» (بر وزن فرح ) به معنى غرور و مستى ناشى از نعمت است .
«مختال» از ماده «خیال»، و «خیلاء» به معنى کسى است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ مى بیند.
«فخور» از ماده «فخر» به معنى کسى است که نسبت به دیگران فخر فروشى مى کند (تفاوت مختال و فخور در این است که اولى اشاره به تخیلات کبرآلود ذهنى است ، و دومى به اعمال کبر آمیز خارجى است ).
و به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره مى کند: یکى تکبر و بى اعتنائى ، و دیگر غرور و خودپسندى است که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمى از توهم و پندار و خود برتربینى فرو مى برند، و رابطه او را از دیگران قطع مى کنند.
مخصوصا با توجه به ریشه لغوى «صعر» روشن مى شود که این گونه صفات