پس
مراد از «ایلاج « شب در روز این است که شب رو به بلندى بگذارد و بعضى از
ساعات روز را اشغال کند، یعنى ، بعضى از ساعات که قبلا روز بودند جزو خود
سازد و مراد از «ایلاج « روز در شب عکس این معنا است ، و مراد از اینکه
فرمود: هر یک از آفتاب و ماه مسخر و رام شده ، تا اجلى مسمى جریان دارند،
این است که هر وضعى از اوضاعشان تا وقتى معین است ، و دوباره به وضع اول بر
مى گردند
پس هر کس این نظام دقیق را که در آفتاب و ماه است در نظر
بگیرد، شکى نمى کند در اینکه مدبرش با علم ، امر آنها را تدبیر کرده ، علمى
که آمیخته با جهل نیست ، نه اینکه خودش تصادفا و اتفاقا چنین نظامى به خود
گرفته باشد
«و ان الله بما تعملون خبیر« - این جمله عطف است بر موضع
جمله «ان الله یولج «، و تقدیرش چنین است : «الم تر ان الله یولج ...«، «و
الم تر ان الله بما تعملون خبیر«، چون به طورى که گفته اند کسى که نظام شب و
روز و آفتاب و ماه را ببیند، ممکن نیست از عالم بودن صانع آن به دقایق و
اعمال مهم آن غافل بماند
لیکن به نظر ما این نتیجه گیرى ، یعنى نتیجه
گیرى علم به آنچه مردم مى کنند، از علم به نظامى که در شب و روز و آفتاب و
ماه جارى است ، درست نیست ، زیرا چنین استنتاجى صرف حدس است ، یعنى مردم
باید حدس بزنند که خدایى که داناى به آن نظام است ، به اعمال ایشان نیز
عالم است ، و علم حدسى را مشاهده و رویت خواندن صحیح نیست ، (چون از علم
قطعى به رؤ یت تعبیر مى کند نه از حدس )
و شاید مراد از دیدن خبیر بودن
خدا به اعمال ، در جمله «آیا نمى بینى که خدا به اعمال شما خبیر است ؟«
این باشد که اگر انسان در نظام و اعمال خودش بدان جهت که عمل یک فرد انسانى
است دقت کند، خواهد دید که اعمال او از چند جهت قابل تقسیم است ، از یک
جهت تقسیم مى شود به اعمالى که از قواى ظاهرى یعنى حواس پنجگانه بینایى ،
شنوایى ، بویایى ، چشایى ، و لامسه صادر مى شود، و اعمالى که از قواى باطنى
او یعنى قوه مدرکه و فعاله سر مى زند
از جهت دوم تقسیم مى شود به اعمالى که همه قواى او در آن دخالت دارند، و اعمالى که بعضى از آن قوا در آن مؤ ثرند
و از جهت سوم اعمالى که جنبه جاذبه دارند، و جلب نفع مى کنند، و اعمالى که جنبه دافعه دارند، و دفع ضرر مى نمایند