ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 333

ملائکه از حکمت او به شگفت آمده ، خداى رحمان نیز منطق او را نیکو دانست ، پس همین که شام شد، و در بستر خوابش آرمید، خدا حکمت را بر او نازل کرد، به طورى که از فرق سر تا قدمش را پر کرد، و او خود در خواب بود که خدا پرده و جامعه اى از حکمت بر سراسر وجود او بپوشانید
لقمان از خواب بیدار شد، در حالى که قاضى ترین مردم زمانش بود، و در بین مردم مى آمد، و به حکمت سخن مى گفت ، و حکمت خود را در بین مردم منتشر مى ساخت
سپس امام صادق (علیه السلام ) فرمود: بعد از آن که فرمان خلافت به او داده شد، و او نپذیرفت ، خداى عزوجل ملائکه را فرمود تا داوود را به خلافت ندا دهند، داوود پذیرفت بدون اینکه شرطى را که لقمان کرده بود به زبان آورد پس خداى عزوجل خلافت در زمین را به او داد، و چند مرتبه مبتلا به آزمایش شد، و در هر دفعه پایش بطرف خطا لغزید و خدا او را نگهدارى نموده واز آن انحرافش در گذشت
لقمان بسیار بدیدن داوود مى رفت ، و او را اندرز مى داد، و مواعظ و حکمت ها و علوم بسیار در اختیارش مى گذاشت ، و داوود همواره به اومى گفت : خوشا به حالت اى لقمان ، که حکمت به تو داده شد، و به بلاى خلافت هم گرفتار نگشتى ، و به داوود خلافت داده شد و به حکم و فتنه گرفتار آمد
پاره اى از مواعظ و حکم آن جناب آن گاه امام صادق (علیه السلام ) درذیل آیه «و اذ قال لقمن لابنه و هو یعظه : یا بنى لا تشرک بالله ، ان الشرک لظلمعظیم « فرمود: لقمان پسرش «باثار« را وقتى اندرز مى داد آن قدر کلماتش نافذبود که فرزندش در نهایت درجه تاثر قرار مى گرفت
اى حماد از جمله مواعظى که به فرزندش کرد یکى این بود که : اى پسرم ! تو از آن روزى که به دنى ا افتادى ، پشت به دنیا و رو به آخرت کردى ، و خانه اى که دارى به طرف آن مى روى نزدیک تر به تو است ، از خانه اى که از آن دور مى شوى ، پسرم همواره با علما بنشین ، و با دو زانوى خود مزاحمشان شو، ولى با آنان مجادله مکن ، که اگر چنین کنى از تعلیم تو دریغ مى ورزند، و از دنیا بقدر بلاغ و رفع حاجت بگیر، و یک باره ترک آن مگوى ، و گر نه سربار جامعه خواهى شد، و در دنیا آن چنان داخل مشو که به آخرتت ضرر رساند، آن قدر روزه بگیر که از شهوتت جلوگیرى کند، و آن قدر روزه مگیر که از نماز بازت دارد، زیرا نماز نزد خدا م حبوبتر از روزه است