محسوب مى شود.
و از آنجا که توصیه به نیکى در مورد پدر و مادرممکن است این توهم را براى
بعضى ایجاد کند که حتى در مساءله عقائد و کفر و ایمان ، باید با آنها
مماشات کرد، در آیه بعد مى افزاید: «هرگاه آن دو، تلاش و کوشش کنند که چیزى
را شریک من قرار دهى که از آن (حداقل ) آگاهى ندارى ، از آنها اطاعت مکن»
(و ان جاهداک على ان تشرک بى ما لیس لک به علم فلا تطعهما).
هرگز نباید رابطه انسان و پدر و مادرش ، مقدم بر رابطه او با خدا باشد، و هرگز نباید عواطف خویشاوندى حاکم بر اعتقاد مکتبى او گردد.
تعبیر به «جاهداک» اشاره به این است که پدر و مادر گاه به گمان اینکه
سعادت فرزند را مى خواهند، تلاش و کوشش مى کنند که او را به عقیده انحرافى
خود بکشانند، و این در مورد همه پدران و مادران دیده مى شود.
وظیفه
فرزندان این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند، و استقلال فکرى
خود را حفظ کرده ، عقیده توحید را با هیچ چیز معاوضه نکنند.
ضمنا جمله
«ما لیس لک به علم» (چیزى که به آن علم و آگاهى ندارى ) اشاره به این است
که اگر فرضا دلائل بطلان شرک را نادیده بگیریم ، حداقل دلیلى بر اثبات آن
نیست ، و هیچ شخص بهانه جوئى نیز نمى تواند دلیلى بر اثبات شرک اقامه کند.
از این گذشته اگر شرک حقیقتى داشت ، باید دلیلى بر اثبات آن وجود داشته
باشد، و چون دلیلى بر اثبات آن نیست خود دلیلى بر بطلان آن مى باشد.