تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 100

جنبه عرضى و تعلیمى دارد، و از طریق تعلیم الهى است ، به مقدارى که خدا مى خواهد و صلاح مى داند.
لذا در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که یکى از یارانش ‍ سوال کرد: آیا امام علم غیب مى داند؟ قال : لا، و لکن اذا اراد ان یعلم الشى ء اعلمه الله ذلک :
«فرمود: نه ، امام علم غیب را (ذاتا) نمى داند، ولى هنگامى که اراده کند چیزى را بداند خدا به او تعلیم مى دهد.»
در زمینه علم غیب و چگونگى آگاهى انبیا و امامان از آن روایات فراوانى وارد شده که در ذیل آیات مناسب از آن بحث خواهیم کرد، ولى مسلم است که در این میان علومى وجود دارد که غیر از خدا هیچکس از آن آگاه نیست .
پروردگارا! چشم قلب ما را به نور علوم و دانشها روشن فرما! و گوشه اى از علم بى پایانت را به ما ارزانى فرما.
خداوندا! چنان فرما که زرق و برق این جهان ما را نفریبد و شیطان فریبنده و هواى نفس ما را مغرور نسازد
بارالها! چنان کن که همواره از احاطه علمیات به ما آگاه باشیم ، و در محضرت آنچه بر خلاف رضاى تو است انجام ندهیم .

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 99

از این روایت به خوبى بر مى آید که منظور از عدم آگاهى مردم از این امور پنجگانه تمام خصوصیات آنها است ، فى المثل اگر روزى وسائلى در اختیار بشر قرار گیرد - که هنوز آن روز فرا نرسیده است - و از پسر یا دختر بودن جنین به طور قطع آگاه شوند، باز این امر مساله اى ایجاد نمى کند، چرا که آگاهى از جنین به آن است که تمام خصوصیات جسمانى ، زشتى و زیبائى ، سلامت و بیمارى ، استعدادهاى درونى ذوق علمى و فلسفى و ادبى ، و سایر صفات و کیفیات روحى را بدانیم ، و این امر براى غیر خدا امکان پذیر نیست .
همچنین اینکه باران در چه موقع نازل مى شود؟ و کدام منطقه را زیر پوشش ‍ قرار مى دهد؟ و دقیقا چه مقدار در دریا و چه مقدار در صحرا و دره و کوه و بیابان مى بارد؟ جز خدا کسى نمى داند.
در مورد حوادث فردا، و فرداها، و خصوصیات و جزئیات آنها نیز همین گونه است .
و از اینجا پاسخ سوالى که غالبا در اینجا مطرح مى شود به خوبى روشن مى گردد که مى گویند ما در تواریخ و روایات متعددى مى خوانیم که ائمه اهلبیت (علیهم السلام ) و حتى بعضى از اولیاء الله غیر از امامان ، از مرگ خود خبر دادند، و یا محل دفن خود را بیان کردند، از جمله در حوادث مربوط به کربلا، بارها در روایات خوانده ایم که پیامبر یا امیر مومنان (علیه السلام ) و انبیاى سلف که از وقوع شهادت امام حسین (علیه السلام ) و یارانش در این سرزمین خبر داده اند.
و در کتاب اصول کافى بابى در زمینه آگاهى ائمه از زمان وفاتشان دیده مى شود.
پاسخ این است که : آگاهى بر پاره اى از این امور به صورت علم اجمالى آنهم از طریق تعلیم الهى - هیچ منافاتى با اختصاص علم تفصیلى آنها به ذات پاک خداوند ندارد.
و تازه همانگونه که گفتیم همین اجمال نیز ذاتى و استقلالى نیست ، بلکه

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 98

و قراء هذه الایة : کلیدهاى غیب پنج است که هیچکس جز خدا نمیداند سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.
در روایت دیگرى که در «نهج البلاغه» آمده است مى خوانیم : هنگامى که على (علیه السلام ) از بعضى حوادث آینده خبر مى داد یکى از یاران عرض کرد: اى امیر مومنان ! از غیب سخن میگوئى ؟ و به علم غیب آشنائى ؟
امام خندید و به آن مرد که از طایفه بنى کلب بود فرمود: یا اخا کلب ! لیس ‍ هو بعلم غیب ، و انما هو تعلم من ذى علم ، و انما علم الغیب علم الساعة و ما عدده الله سبحانه بقوله ان الله عنده علم الساعة ... فیعلم الله سبحانه ما فى الارحام ، من ذکر او انثى ، و قبیح او جمیل ، و سخى او بخیل ، و شقى او سعید، و من یکون فى النار حطبا و فى الجنان للنبیین مرافقا، فهذا علم الغیب الذى لا یعلمه احد الا الله ، و ما سوى ذلک فعلم علمه الله نبیه فعلمنیه و دعا لى بان یعیه صدرى و تضطم علیه جوانحى :
اى برادر کلبى ! این علم غیب نیست ، این فرا گرفته اى است از عالمى (یعنى پیامبر) علم غیب تنها علم قیامت است ، و آنچه خداوند سبحان در این آیه بر شمرده ... و بعد از ذکر آیه شریفه فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است ، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا؟ سخاوتمند است یا بخیل ؟ سعادتمند است یا شقى ؟ چه کسى آتشگیره دوزخ است و چه کسى در بهشت دوست پیامبران ؟... اینها علوم غیبیهاى است که غیر از خدا کسى نمى داند و غیر از آن علومى است که خداوند به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است ، و برایم دعا نمود که خدا آن را در سینه ام جاى دهد و اعضاى پیکرم را از آن مالامال سازد.

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 97

ان الدنیا دار صدق لمن صدقها، و دار عافیة لمن فهم عنها، و دار غنى لمن تزود منها، و دار موعظة لمن اتعظ بها، مسجد احباء الله ، و مصلى ملائکة الله ، و مهبط وحى الله ، و متجر اولیاء الله ...
«اى کسى که نکوهش دنیا مى کنى ! در حالى که تو خود به غرور دنیا گرفتار شده اى ، و فریفته باطلهاى آن هستى .
تو خود مغرور به دنیا شده اى ، سپس از آن مذمت مى کنى ؟
تو از جرم دنیا شکایت دارى ، یا دنیا باید از جرم تو شکایت کند؟
کى دنیا تو را گول زده ؟، و چه موقع تو را فریب داده است ؟! آیا به محل سقوط پدرانت در دامن فنا، و یا بخوابگاه مادرانت در زیر خاک تو را فریب داده است ؟...
اما بدان این دنیا جایگاه صدق و راستى است براى آن کسى که با آن به راستى رفتار کند، و خانه تندرستى است براى آن کس که از آن چیزى بفهمد، و سراى بى نیازى است براى آن کس که از آن توشه برگیرد، و محل اندرز است براى آنکه از آن اندرز گیرد دنیا مسجد دوستان خداست ، و نمازگاه فرشتگان پروردگار، و محل نزول وحى الهى و تجارتخانه اولیاء حق !....
3 - این علوم پنجگانه مخصوص خدا است
گذشته از اینکه لحن آیه فوق حکایت از این دارد که آگاهى از قیامت و نزول باران و چگونگى جنین در رحم مادر، و امورى را که انسان در آینده انجام مى دهد، و محل مرگ او، در اختیار خداوند است و دیگران را به آن راهى نیست ، روایاتى که در تفسیر آیه نیز وارد شده این حقیقت را تاکید مى کند.
از جمله در حدیثى مى خوانیم : ان مفاتیح الغیب خمس لا یعلمهن الا الله

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 96

چنانکه در نهج البلاغه مى خوانیم تغر و تضر و تمر: «مى فریبد و ضرر مى زند و مى گذرد!».
2 - فریبندگى دنیا
بدون شک بسیارى از مظاهر زندگى دنیا غرورآمیز و غفلت زا است ، و گاه چنان انسان را به خویشتن مشغول مى دارد که از هر چه غیر آن است غافل مى سازد. به همین دلیل در بعضى از روایات اسلامى از امیر مومنان على (علیه السلام ) مى خوانیم که وقتى از آن حضرت پرسیدند: اى الناس اثبت راءیا: چه کسى از همه مردم بافکرتر، و از نظر اندیشه ثابتتر است ؟ فرمود: من لم یغره الناس من نفسه و لم تغره الدنیا بتشویقها: کسى که مردم فریبکار او را نفریبند، و تشویق هاى دنیا نیز او را فریب ندهد.
ولى با این حال در لابلاى صحنه هاى مختلف همین دنیاى فریبنده صحنه هاى گویائى است که ناپایدارى جهان و تو خالى بودن زرق و برقهاى آن را به روشنترین وجهى بیان مى کند حوادثى که هر انسان هوشمندى را مى تواند بیدار کند، بلکه ناهوشمندان را تیز هوشیار مى سازد.
در حدیثى مى خوانیم که امیر مومنان على (علیه السلام ) از کسى شنید که دنیا را مذمت مى کند و آن را فریبنده مى شمرد، على (علیه السلام ) رو به او کرد و فرمود: ایها الذام للدنیا المغتر بغرورها، المخدوع باباطیلها، ا تغتر بالدنیا ثم تذمها؟ انت المتجرم علیها ام هى المتجرمة علیک ؟ متى استهوتک ؟ ام متى غرتک ؟ ابمصارع آبائک من البلى ام بمضاجع امهاتک تحت الثرى ...؟!

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 95


در کدام سرزمین مى میرم ؟!
آیه فوق نازل شد و گفت علم همه این امور نزد خدا است .

  نکته ها:

1 - انواع غرور و فریب !
آیات فوق هشدار مى دهد که زرق و برق زندگى دنیا شما را نفریبد سپس از فریب شیطان سخن مى گوید و نسبت به آن اعلام خطر مى کند، زیرا مردم چند گروهند.
بعضى آنقدر ضعیف و ناتوانند که تنها مشاهده زرق و برق دنیا براى فریب و غرورشان کافى است .
اما بعضى که مقاومت بیشترى دارند، وسوسه هاى شیطان نیز باید به آن افزوده شود، و شیطان درون و برون دست به دست هم دهند تا آنها را بفریبند، تعبیرات آیه فوق هشدارى است به همه این گروهها.
ذکر این نکته نیز لازم است که غرور (بر وزن جسور) به معنى هر موجود فریبنده است ، و اینکه آن را تفسیر به شیطان کرده اند، در حقیقت بیان مصداق واضح آن است ، و الا هر انسان فریبنده ، هر کتاب فریبنده ، هر مقام وسوسه گر و هر موجودى ، که انسان را گمراه سازد در مفهوم وسیع این کلمه داخل است ، مگر اینکه مفهوم شیطان را چنان وسعت دهیم به گونه اى که همه اینها را شامل شود.
لذا راغب در مفردات مى گوید: غرور هر چیزى است که انسان را مغرور سازد و بفریبد، اعم از مال و مقام و شهوت و شیطان ، و اینکه به شیطان تفسیر شده به خاطر این است که خبیث ترین فریبندگان است . و اینکه بعضى آن را به دنیا تفسیر کرده اند به خاطر فریبندگى دنیاست

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 94

سپس مى گوید: نه تنها مساله قیامت است که از شما پنهان است ، در زندگى روزمره شما و در میان نزدیکترین مسائلى که با مرگ و حیاتتان سر و کار دارد مطالب فراوانى وجود دارد که شما از آن بیخبرید.
زمان نزول قطرات حیاتبخش باران که زندگى همه جانداران به آن بستگى دارد بر هیچیک از شما آشکار نیست ، و تنها با حدس و تخمین و گمان از آن بحث مى کنید.
همچنین از زمان پیدایش شما در شکم مادر و خصوصیات جنین ، احدى آگاه نیست .
و نیز آینده نزدیک یعنى حوادث فرداى شما و نیز محل مرگ و بدرود حیاتتان بر همه پوشیده است .
شما که از این مسائل نزدیک به زندگى خود اطلاعى ندارید چه جاى تعجب که از لحظه قیام قیامت بى خبر باشید.
در تفسیر در «المنثور» نقل شده که مردى به نام «وراث» از طائفه «بنى مازن» خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد گفت : اى محمد! کى قیامت بر پا مى شود؟ بعلاوه شهرهاى ما در خشکسالى فرو رفته ، کى فراوانى نعمت مى شود؟ و نیز هنگامى که آمدم همسرم باردار بود کى فرزند مى آورد؟ و نیز من مى دانم امروز چه کرده ام فردا چه خواهم کرد؟ و بالاخره من مى دانم در کجا متولد شده ام بگو ببینم

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 93

را فراهم مى سازد.
در آخرین آیه این سوره به تناسب بحثى که پیرامون روز رستاخیز در آیه قبل به میان آمد، سخن از علومى به میان مى آورد که مخصوص پروردگار است مى گوید: «آگاهى بر زمان قیام قیامت مخصوص خدا است» (ان الله عنده علم الساعة ).
«و او است که باران را نازل مى کند و از تمام جزئیات نزول آن آگاه است» (و ینزل الغیث ).
و نیز «او است که از فرزندانى که در رحم مادرانند(با تمام مشخصات آنها) آگاه است» (و یعلم ما فى الارحام ).
و «هیچکس نمى داند فردا چه مى کند» (و ما تدرى نفس ما ذا تکسب غدا).
«و هیچکس نمى داند در چه سرزمینى مى میرد؟» (و ما تدرى نفس باى ارض تموت ).
«خداوند عالم و آگاه است» (ان الله علیم خبیر).
گوئى مجموع این آیه پاسخ به سؤ الى است که در زمینه قیامت مطرح مى شود همان سؤ الى که بارها مشرکان قریش از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کردند و گفتند: متى هو: روز قیامت کى خواهد بود (اسراء51).
قرآن در پاسخ آنان مى گوید: هیچکس جز خدا، از لحظه قیام قیامت آگاه نیست و طبق صریح آیات دیگر خداوند این علم را از همه مخفى داشته است ان الساعة آتیة اکاد اخفیها: «قیامت خواهد آمد و من مى خواهم آن را پنهان سازم» (طه - 15).
تا هرگز غرور و غفلت دامان افراد را نگیرد.

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 92

رستاخیز مى گوید: یوم ترونها تذهل کل مرضعة عما ارضعت : «روزى که آن را مشاهده کنید، مادران شیرده فرزندان شیر خوار خود را فراموش ‍ مى کنند.»
قابل توجه اینکه در مورد «پدر» تعبیر به لا یجزى ، (فعل مضارع مى کند) و در مورد فرزند تعبیر به «جاز» (اسم فاعل ). این تفاوت تعبیر ممکن است از باب تنوع در سخن باشد، یا اشاره به وظیفه و مسؤ لیت فرزند در مقابل پدر، زیرا اسم فاعل دوام و تکرار بیشترى را مى رساند.
به تعبیر دیگر از عواطف پدرى انتظار مى رود که حداقل در پاره اى از موارد تحمل عذاب فرزند را بکند آنچنان که در دنیا ناملایمات او را به جان مى خرید ولى در مورد فرزند انتظار مى رود که مقدار بیشترى از ناملایمات پدر را به خاطر حقوق فراوانى که بر او دارد متحمل شود، در حالى که هیچیک از این دو، در آن روز، کمترین مشکلى را از دیگرى نمى گشایند و همه گرفتار اعمال خویشند و سر در گریبان خود.
در پایان آیه انسانها را از دو چیز بر حذر مى دارد، مى فرماید: «وعده خدا حق است مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را گول زند» (ان وعد الله حق فلا تغرنکم الحیوة الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور).
در واقع در برابر دو امر که در آغاز آیه بود، دو نهى در اینجا دیده مى شود زیرا اگر توجه به خدا و ترس از حساب و جزا در انسان زنده شود ترسى از انحراف و آلودگى در او نیست ، مگر از دو راه : یکى اینکه زرق و برق دنیا، واقعیتها را در نظر او دگرگون سازد، و قدرت تشخیص را از او بگیرد که حب دنیا ریشه همه گناهان است ، دیگر اینکه وسوسه هاى شیطانى او را فریب دهد، و مغرور سازد و از مبدا و معاد دور کند.
اگر این دو راه نفوذ گناه بسته شود دیگر هیچ خطرى او را تهدید نمى کند، و به این ترتیب چهار دستور فوق مجموعه کاملى از برنامه نجات آدمى

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 91

و بعد به وسعت دامنه علم خداوند و شمول آن نسبت به همه چیز مى پردازد.
مى فرماید: «اى مردم از خدا بپرهیزید» (یا ایها الناس اتقوا ربکم ).
«و از روزى بترسید که نه پدر بار گناه فرزندش را به دوش مى کشد، و نه فرزند چیزى از مسئولیت پدر را تحمل مى کند» (و اخشوا یوما لا یجزى والد عن ولده و لا مولود هو جاز عن والده شیئا).
در حقیقت دستور اول ، توجه به مبدء است ، و دستور دوم توجه به معاد.
دستور اول ، نیروى مراقبت را در انسان زنده مى کند، و دستور دوم احساس ‍ پاداش و کیفر را، و بدون شک کسى که بداند شخص خبیر و آگاهى تمام اعمال او را مى بیند و مى داند و ثبت و ضبط مى کند، و از سوى دیگر محکمه و دادگاه عدلى براى رسیدگى به تمام جزئیات آن تشکیل مى دهد، چنین انسانى کمتر آلوده گناه و فساد مى شود.
جمله «لا یجزى» از ماده جزا است و «جزا» از نظر لغت به دو معنى آمده یکى پاداش و کیفر دادن در برابر چیزى (چنانکه گفته مى شود جزاه الله خیرا: خداوند او را پاداش خیر داد).
و دیگرى کفایت کردن و جانشین شدن و تحمل نمودن ، چنانکه در آیه مورد بحث آمده است : لا یجزى والد عن ولده : «هیچ پدرى ، مسؤ لیت اعمال فرزندش را قبول نمى کند و به جاى او نمى نشیند و از او کفایت نمى کند».
ممکن است هر دو به یک ریشه باز گردد، چرا که پاداش و کیفر نیز جانشین عمل مى شود، و به مقدار آن است (دقت کنید).
به هر حال در آن روز هر کس چنان به خود مشغول است و در پیچ و خم اعمال خویش گرفتار که به دیگرى نمى پردازد، حتى پدر و فرزند که نزدیکترین رابطه ها را با هم دارند هیچکدام به فکر دیگرى نیستند.
این آیه نظیر همان است که در آغاز سوره حج آمده که درباره قیامت و زلزله

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 90

آیه 33 - 34
آیه وترجمه
یَأَیهَا النَّاس اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشوْا یَوْماً لا یجْزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ فَلا تَغُرَّنَّکمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا وَ لا یَغُرَّنَّکم بِاللَّهِ الْغَرُورُ(33)
إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ الساعَةِ وَ یُنزِّلُ الْغَیْث وَ یَعْلَمُ مَا فى الاَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّا ذَا تَکسِب غَدًا وَ مَا تَدْرِى نَفْس بِأَى أَرْضٍ تَمُوت إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرُ(34)
  ترجمه :

33 - اى مردم ! از خدا بپرهیزید، و از روزى بترسید که نه پدر جزاى اعمال فرزند خود را تحمل مى کند و نه فرزند چیزى از جزاى پدر را، مسلما وعده الهى حق است مبادا زندگانى دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را مغرور سازد.
34 - آگاهى از زمان قیام قیامت مخصوص خداست ، و او است که باران را نازل مى کند، و آنچه در رحم مادران است مى داند، و هیچکس نمى داند فردا چه مى کند، و هیچکس نمى داند در چه سرزمینى مى میرد، فقط خداوند عالم و آگاه است .
  تفسیر:

وسعت علم خداوند
در این دو آیه که آخرین آیه سوره لقمان است ، نخست به صورت یک جمع بندى از مواعظ و اندرزهاى گذشته ، و دلائل توحید و معاد، همه انسانها را به خدا و روز قیامت توجه مى دهد، سپس از غرور ناشى از دنیا و شیطان بر حذر مى دارد