ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 357

و دو چیز دیگر هم شمرده ، که انسان از آن اطلاعى ندارد، و به خاطر همین از حوادث آینده خود بى خبر است ، اول اینکه : «و ما تدرى نفس ماذا تکسب غدا - هیچ کس نمى داند که فردا چه به دستش ‍ مى آید«، دوم اینکه : «و ما تدرى نفس باى ارض تموت - و هیچ کس نمى داند در چه سرزمینى مى میرد«
و گویا مراد از تذکر این دو نکته ، یادآورى این معنا باشد، که خداى تعالى ، عالم به هر کوچک و بزرگ است ، حتى مثل مساءله قیامت را مى داند، که علمش براى خلق فراهم نمى شود، و خود شما به آن که مهمترین مساله است علمى ندارید، پس خدا مى داند و شما نمى دانید، و چون چنین است ، پس زنهار که به وى شرک ورزید، و از اوامرش تمرد کنید، و از پذیرفتن دعوتش رو گردانید، و در نتیجه به خاطر نادانى خود هلاک شوید
بحث روایتى
چند روایت در بیان مراد از نعمت هاى ظاهر و باطن در ذیل آیه «واسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة «
در کتاب کمال الدین به سندى که به حماد بن ابى زیاد دارد روایت کرده ، که وى گفت : من از آقاى خودم موسى بن جعفر (علیه السلام ) از آیه «و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه « پرسیدم ، فرمود نعمت ظاهرى ، امام ظاهر، و نعمت باطنى ، امام غائب است
مؤ لف : البته این روایت از باب تطبیق یکى از مصادیق بر کل آیه است ، و آیه مدلولش اعم از مورد روایت است
و در تفسیر قمى به سند خود از جابر روایت کرده که گفت : مردى نزد امام ابى جعفر (علیه السلام ) به عنوان سوال آیه «و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه « را تلاوت کرد، امام (علیه السلام ) فرمود: اما نعمت ظاهرى ، رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) و معرفت و توحیدى است که آن جناب درباره خداى عزوجل آورده ، و اما نعمت باطنى ولایت ما اهل بیت و عقد مودت ما است ...
مؤ لف : این روایت نیز مانند روایت قبلى از باب تطبیق است
و در مجمع البیان در ذیل جمله «و اسبغ علیکم ...« گفته : و در روایت ضحاک از ابن عباس آمده که گفت : من از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) پرسیدم معناى این آیه چیست ؟ حضرتش فرمود: اى ابن عباس اما آنچه که ظاهر است اسلام است و آنچه که خدا آفریده ، از خلقت و رزقى که به تو افاضه کرده ، و اما آنچه باطن است این است که اعمال زشتت را پوشانده و رسوایت نکرده ، اى ابن عباس خداى تعالى مى فرماید: من سه چیز را به مومن داده ام ، که از خود او نیست ، اول دعائى که مؤ منین بعد از او بر او مى خوانند با اینکه او دیگر عملى ندارد، و دوم اینکه ثلث مالش را براى خودش قرار دادم ، تا با آن گناهانش را ببخشم ، سوم اینکه کارهاى زشتش را پوشاندم ، و به هیچ یک از آنها رسوایش نکردم ، با اینکه اگر یکى از آنها را بر ملا و فاش مى ساختم ، حتى خاندانش او را طرد مى کردند، تا چه رسد به غریبه ها