تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 82

و در آخرین آیه مورد بحث به صورت یک نتیجه گیرى جامع و کلى مى فرماید: «اینها دلیل بر آن است که خداوند حق است ، و آنچه غیر از او مى خوانند باطل است ، و خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه است» (ذلک بان الله هو الحق و ان ما یدعون من دونه الباطل و ان الله هو العلى الکبیر).
مجموع بحثهائى که در آیات قبل پیرامون خالقیت و مالکیت و علم و قدرت بى انتهاى پروردگار آمده بود، این امور را اثبات کرد که «حق» تنها او است و غیر او زائل و باطل و محدود و نیازمند است ، و «على و کبیر» که از هر چیز برتر و از توصیف بالاتر است ذات پاک او مى باشد و به گفته شاعر:

الا کل شى ء ما خلا الله باطل
و کل نعیم لا محالة زائل :
«آگاه باشید هر چه جز خدا است باطل است و هر نعمتى سرانجام ، زوال پذیر است».
این سخن را به تعبیر فلسفى مى توان چنین بیان کرد:
حق اشاره به وجود حقیقى و پایدار است ، و در این جهان آن وجود حقیقى که قائم بالذات و ثابت و بر قرار و جاودانى باشد تنها او است ، و بقیه هر چه هست در ذات خود وجودى ندارد و عین بطلان است که هستى خود را از طریق وابستگى به آن وجود حق پایدار پیدا مى کند، و هر لحظه نظر لطفش ‍ را از آنها بر گیرد در ظلمات فنا و نیستى ، محو و ناپدید مى شود.
به این ترتیب هر قدر ارتباط موجودات دیگر به وجود حقتعالى بیشتر گردد