ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 321

«شکرگزارى خداوند« حکمتى است که خدا به لقمان عطا فرمود.
وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا لُقْمَنَ الحِْکْمَةَ أَنِ اشکُرْ للَّهِ ... فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِیدٌ

کلمه «حکمت « - به طورى که از موارد استعمالش فهمیده مى شود - به معناى معرفت علمى است در حدى که نافع باشد، پس حکمت حد وسط بین جهل و جربره است
در جمله «ان اشکر لله « بعضى گفته اند: کلمه «قلنا« در تقدیر است ، و معنایش این است که : بدو گفتیم ما را شکر بگزار، ولى ظاهرا احتیاجى به این تقدیر نیست ، و جمله مذکور تفسیر حکمت دادن به لقمان است و مى خواهد بفرماید حکمتى که به لقمان دادیم این بود که : «خدا را شکر بگزار« چون شکر عبارت است از به کار بردن هر نعمتى در جاى خودش ، به طورى که نعمت ولى نعمت را بهتر وانمود کند، و به کار بردن نعمت به این نحو محتاج است به اینکه اول منعم ، و سپس نعمتهایش ، بدان جهت که نعمت اوست شناخته شود، سپس ‍ کیفیت به کار بردن در محلش ، آن طور که لطف و انعام او را بهتر وانمود کند شناخته گردد، پس حکمت دادن به لقمان ، لقمان را وادار کرد تا این مراحل را در شکر طى کند، و در حقیقت حکمت دادن به او مستلزم امر به شکر نیز هست
در جمله «ان اشکر لله « التفاتى از تکلم به غیبت به کار رفته ، چون قبلا سیاق ، سیاق تکلم با غیر بود، و مى فرمود: «آتینا« این جا هم باید فرموده باشد «ان اشکر لنا« و اگر اینطور نفرمود، بدان جهت است که تعبیر به «نا - ما« در جمله «آتینا« از گوینده براى اظهار عظمت از قبال خودش و خدمه اش صحیح است ، ولى در مساله شکر صحیح نبود، چون با توحید در شکر تناسب نداشت
وَ مَن یَشکرْ فَإِنَّمَا یَشکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِیدٌ

این آیه بى نیازى خدا را خاطرنشان مى سازد، و مى فرماید فایده شکر تنها به خود شاکر عاید مى شود، همچنان که ضرر کفران هم به خود کفران کننده عاید مى گردد، نه به خدا، چون خدا غنى مطلق است ، و احتیاج به شکر کسى ندارد، و چون حمید و محمود است ، چه شکرش ‍ بگزارند و چه نگزارند، پس کفران هم به او ضرر نمى رساند
و اگر در شکر تعبیر به مضارع کرده ، که دلالت بر استمرار دارد، و در کفر تعبیر به ماضى کرده ، که تنها یک بار را مى رساند، براى این است که شکر وقتى نافع است که استمرار داشته باشد، ولى کفر با یک بار هم ضررش ‍ خواهد رسید