ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 316

در این آیه التفاتى از غیبت (القى ، بث - خداوند افکند و منتشر کرد)، به تکلم با غیر (ما از آسمان آب نازل کردیم ) به کار رفته - تا به طورى که گفته اند - اشاره باشد به اینکه نسبت به اینکار خود یعنى فرستادن آب عنایت بیشترى دارد
هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِینٍ

بعد از آنکه خلقت و تدبیر خود را نسبت به آسمانها و زمین و آنچه روى آنهاست به رخ آنان کشید، و با این بیان ربوبیت و الوهیت خود رااثبات کرد، اینک در این آیه به ایشان تکلیف مى فرماید که حال ، شما به من نشان دهید، خدایان شما اگر راستى اله و رب هستند، چه چیزى خلق کرده اند، تا اگر نتوانستند چیزى نشان دهند، وحدانیت خداى تعالى در الوهیت و ربوبیت ثابت گردد
و اگر به ایشان تکلیف کرده که به من نشان دهید خدایانتان چه چیزى خلق کرده اند، با اینکه مشرکین اعتراف دارند که خلقت تنها از خدا است ، و خلقت هیچ موجودى را مستند به آلهه خود نمى دانند، تنها و تنها تدبیر را مستند به آنها مى دانند، از این جهت است که : خلقتى را به خدا نسبت داده که در عین اینکه خلقت است تدبیر نیز هست ، و از تدبیر جدا نیست ، پس اگر تدبیر عالم به دست خدایان ایشان است باید آنها نیز چون خدا چنین خلقت و تدبیرى داشته باشند، و چون خلقتى ندارند تدبیرى نیز ندارند، پس هیچ معبودى غیر از او نیست ، و هیچ ربى سواى او وجود ندارد
سیاق آیه شریفه خطاب رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) به مردم است ، چون نوع این خطابها جز به زبان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) درست در نمى آید، و معنا ندارد خدا به مردم بگوید به من نشان دهید
بحث روایتى (روایاتى درباره شاءن نزول آیه : «و من الناس من یشترى لهو الحدیث...« و اینکه غنا لهو الحدیث است )
در مجمع البیان گفته آیه «و من الناس من یشترى لهو الحدیث ...« درباره نضر بن حارث بن علقمه بن کلده بن عبد الدار بن قصى بن کلاب نازل شد، چون او مردى تاجر بود، به ایران سفر مى کرد و در آن جا اخبار و افسانه هاى ایرانى را از منابعش مى گرفت و مى آمد براى قریش تعریف مى کرد، و به ایشان مى گفت : محمد از عاد و ثمود برایتان تعریف مى کند، و من از رستم و اسفندیار و اکاسره ، مردم هم قصه هاى او را گوش مى دادند و به آیات قرآن گوش فرا نمى دادند، (نقل از کلبى )