تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 13

حارث» نازل شده است .
او مرد تاجرى بود و به ایران سفر مى کرد، و در ضمن ، داستانهاى ایرانیان را براى قریش بازگو مى نمود، و مى گفت : اگر محمد براى شما سرگذشت عاد و ثمود را نقل مى کند، من داستانهاى رستم و اسفندیار، و اخبار کسرى و سلاطین عجم را باز مى گویم !، آنها دور او را گرفته ، استماع قرآن را ترک مى گفتند.
بعضى دیگر گفته اند که این قسمت از آیات در باره مردى نازل شده که کنیز خواننده اى را خریدارى کرده بود و شب و روز براى او خوانندگى مى کرد و او را از یاد خدا غافل مى ساخت .
مرحوم «طبرسى» مفسر بزرگ ، بعد از ذکر این شان نزول مى گوید:
حدیثى که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این زمینه نقل شده شاءن نزول فوق را تاءیید مى کند، چرا که آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: لا یحل تعلیم المغنیات و لا بیعهن ، و اثمانهن حرام و قد نزل تصدیق ذلک فى کتاب الله : «و من الناس من یشترى لهو الحدیث ...».

«آموزش دادن کنیزان خواننده ، و خرید و فروش آنها حرام است و درآمدى که از این راه به دست مى آید نیز حرام است ، گواه این مطلب چیزى است که خداوند در کتابش فرموده : و من الناس من یشترى لهو الحدیث ....


  تفسیر :

غنا یکى از دامهاى بزرگ شیاطین !
در این آیات ، سخن از گروهى است که درست در مقابل گروه «محسنین» و «مؤ منین» قرار دارند که در آیات گذشته مطرح بودند.
در اینجا سخن از جمعیتى است که سرمایه هاى خود را براى بیهودگى و گمراه ساختن مردم به کار مى گیرد، و بدبختى دنیا و آخرت را براى خود مى خرد!