باز
احتمال و امید اینکه خدا تو رابیامرزد داشته باشى . پسرش به او گفت : پدر
جان چطور چنین چیزى ممکن است ، که در عین داشتن چنان خوفى ، این چنین امیدى
هم داشته باشم ، و این دو حالت متضاد در یک دل چگونه جمع مى شود؟ لقمان
گفت : پسرم اگر قلب مومن را بیرون آرند، درآن دو نور یافت مى شود، نورى
براى خوف ، و نورى براى رجاء و اگر آن دو را با م قیاسى بسنجند، برابر
همند، هیچ یک از دیگرى حتى به سنگینى یک ذره بیشتر نیست ، و کسى که به خدا
ایمان دارد، به گفته او نیز ایمان دارد، و کسى که به گفته ا و ایمان داشته
باشد، به فرمان او عمل مى کند، و کسى که به فرمان او عمل نکند، گفتار او را
تصدیق نکرده ، پس این حالات دل هر یک گواه دیگرى است
پس کسى که به
راستى ایمان به خدا داشته باشد، براى خدا عمل را خالص و خیرخواهانه انجام
مى دهد، و کسى که براى خدا عمل را خالص و خیرخواهانه انجام دهد، براستى
ایمان به خدا دارد، و کسى که خدا را اطاعت مى کند، از او هراسناک نیز هست ،
و کسى که از خدا هراسناک باشد او را دوست هم دارد، و کسى که او را دوست
بدارد، اوامرش را پیروى مى کند، و کسى که پیرو اوامر خدا باشد، مستوجب بهشت
و رضوان او مى شود، و کسى که پیروى خشنودى خدا نکند، از غضب او هیچ باکى
ندارد، و پناه مى بریم به خدا از غضب او
پسرم به دنیا رکون و اعتماد
مکن ، و دلت را مشغول بدان مدار، چون خداى تعالى هیچ خلقى را خوارتر از
دنیا نیافریده ، آیا نمى بینى که نعیم دنیا را مزد و پاداش مطیعان نکرده ، و
آیا نمى بینى که بلاى دنیا را عقوبت گنه کاران قرار نداده ؟
و در کتاب
قرب الاسناد، هارون ، از ابن صدقه ، از جعفر بن محمد از پدرش
(علیهماالسلام ) روایت کرده که فرمود: شخصى از لقمان پرسید: آن چه دستورى
است که جامع همه حکمتهاى تو باشد؟ گفت : اینکه خود را درباره چیزى که برایم
ضمانت کرده اند به زحمت نیندازم ، و آنچه را که به خود من واگذار نموده
اند ضایع نکنم ، (یعنى عمر خود را صرف رزقى که ضامن آن شده اند نسازم ، و
درباره سعادت آخرتم که به خود من واگذار نموده اند اهمال نکنم )