اگر ممکن است لطفا اطلاعاتی جامعی در مورد «لقمان حکیم» ارائه فرمائید؟

لُقمان، نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود پیغمبر(ع) می زیسته و در قرآن کریم نام وی آمده است:

«وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ» [1] ما به لقمان حکمت عطا نمودیم. یعنی وی را خرد و دانش دادیم و هوش و بصیرت عطا کردیم.

در باره لقمان اختلاف کرده اند: برخی گفته اند: حکیم بوده و مقام نبوت را نائل نگشته است.بعضی او را پیامبر دانسته و حکمت را که در قرآن صفت وی آمده است به نبوت تفسیر نموده اند.

یکی از دوستانش به وی گفت: مگر نه تو با ما چوپانی می کردی، این حکمت و دانش را از کجا و به چه سبب به دست آوردی؟! وی گفت: نخست خواست خداوند و اندازه گیری او، و دیگر صفاتی که در من وجود داشت و همان زمینه ساز لطف خدا گردید، و آنها عبارتند از: امین بودن، و راستگو بودن، و سکوت نمودن از آن چه که مرا سودی نباشد. [2]

بخشی از اندرزهای لقمان در قرآن ذکر گردیده است:

«وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» [3] هنگامی که لقمان به فرزند خود، که وی را پند می داد، گفت: خدا را به یکتائی بپذیر و هیچ کس و هیچ چیز را شریک او مگیر که شرک به خدا ستم و ناروا و ناشایستی بس بزرگ است.

لقمان دورانی به بردگی روزگار می گذرانید که او را به اسارت از حبشه به بیت المقدس آورده بودند، روزی مولایش او را بخواند و به وی گفت: گوسفندی ذبح کن و بهترین دو عضوش را به نزد من آر. وی به دستور عمل نمود و دل و زبان گوسفند را به نزد مولا آورد. روز دیگر او را گفت گوسفندی بسمل کن و پست ترین دو عضو آن را برای من بیاور. وی گوسفند را بکشت و زبان و دل آن را به حضور ارباب خویش آورد. مولی سبب پرسید، وی گفت: آری، اگر این دو عضو پاک و سالم بودند بهترین عضو، و اگر ناپاک و پلید بودند بدترین عضو خواهند بود.

او را گفتند: چه زشت رویی؟! گفت: بر نقش(چهره) عیب می گیری یا چهره نگار را معیوب می دانی؟!

گویند: روزی بر داود(ع) وارد شد، در حالی که وی به ساختن زره مشغول بود، که آهن به امر خداوند در دست داود هم چون موم نرم می نمود، در حالی که وی به شگفت آمده بود خواست از او بپرسد: چه می کنی؟ ولی حکمت، او را از این پرسش بازداشت و هم چنان ساکت ماند تا آن که داود(ع) آن را تمام کرد و بپوشید و خود گفت: نیکو پوشاکی است در جنگ. لقمان گفت: سکوت نیکو حکمتی است ولی کسانی که بدان پایبند بودند اندکند. داود گفت: آری سزد که ترا حکیم بخوانند.

در کتاب «من لا یحضره الفقیه» آمده که لقمان به فرزندش گفت: ای فرزندم! همانا دنیا دریائی ژرف است که خلق بسیار در آن به هلاکت رسیده اند، پس کشتی خویش را در آن ایمان به خدا، و بادبانش را توکل بر خدا، و توشه ات را در آن خدای ترسی قرار ده، که اگر نجات یافتی به رحمت خدا بود، و اگر به غرقاب هلاکت رسیدی بر اثر گناهانت باشد. [4]

ای پسرم! در هر سختی صبر و شکیبائی را پیشه خویش ساز، و به وجود خدا یقین داشته باش و با هوای نفست بجنگ و بدان که شرافت و زهد و شفقت در صبر است، که چون بر محرّمات الهی صبر کردی و به زخارف دنیوی وقعی ننهادی و مصائب دنیا را به چیزی نگرفتی، هیچ چیزی به نزد تو محبوب تر و بهتر از مرگ نباشد، و پیوسته در انتظار آن باشی.

  ادامه مطلب ...

فصل یکم: زندگى‏نامه لقمان

لقمان حکیم، یکى از بزرگ‏ترین حکماى حقیقى است که قرآن کریم با تعبیر بلند و رساىِ : «وَلَقَدْ ءَاتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ ؛ به راستى ، لقمان را حکمت دادیم» ، بر حکمتش گواهى داده و برخى از آموزه‏هاى حکیمانه او را براى آیندگان ، روایت کرده و بدین سان ، همگان را به جستجو و فرا گرفتن حکمت‏هاى او فرا خوانده است . 
متأسّفانه، اطّلاع دقیقى از زندگىِ این حکیم فرزانه در دست نیست ؛ لیکن بر پایه پژوهش نسبتا جامعى که در این باره صورت گرفته است ، [ از جمله «لقمان حکیم و بررسى تطبیقى حکمت‏هاى او در روایات فریقین ، با نگاهى به متون عهدین» ، پایان‏نامه دکترى عبداللّه‏ موحّدى محبّ ، 1381 . گفتنى است در فصل یکم، بخش‏هایى از آنچه درباره زندگى‏نامه لقمان آورده‏ایم و منبع آن ذکر نشده ، برگرفته از این پژوهش است .] مى‏توان گزارش اجمالى زیرا را در این زمینه ارائه کرد .

تبار

برخى ، لقمان را فرزند «ناحور بن تارح» ، [ وى همان آزر ، پدرْ خوانده و یا سرپرست ابراهیم خلیل علیه السلام است .] برخى وى را فرزند «باعور بن 
تارح» ، عدّه‏اى وى را فرزند «باعوراء» ، برخى وى را فرزند «لیان بن ناحور بن تارح» ، گروهى او را فرزند «عنقاء بن سرون»، برخى وى را فرزند «عنقاء بن مِربَد»، برخى او را فرزند «عنقاء بن ثیرون»، و برخى وى را فرزند «کوش بن سام بن نوح» دانسته‏اند . 
بدیهى است که انتخاب یکى از این قول‏ها ، نه آسان است و نه ضرورى ؛ ولى مى‏توان گفت که لقمان ، داراى نسب‏نامه معروفى نبوده است، چنان که در حدیثى از امام صادق علیه السلام اشاره شده است : 
( أما وَاللّه‏ِ ما اُوتِیَ لُقمانُ بِحَسَبٍ ولا مالٍ ولا أهلٍ ولا بَسطٍ فی جِسمٍ ولا جَمالٍ . ) 
( به خدا سوگند ، حکمت از رهگذر نژاد و ثروت و بزرگى جسم و زیبایى اندام، به لقمان داده نشد . )

نژاد و مشخّصات ظاهرى

لقمان، از نژادِ سیاه بود . آنچه مسلّم است ، وى از جمال ظاهرى ، بى‏بهره بوده است، چنان که در حدیثى که ملاحظه شد ، به این مطلب اشاره شده است . طَبرِسى رحمه‏الله در مجمع البیان آورده است : 
 

ادامه مطلب ...

سوره ۳۱: لقمان - جزء ۲۱ - تغییر سوره و ترجمه

  

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

الف لام میم (۱)

 

الم ﴿۱﴾

این است آیات کتاب حکمت‏آموز (۲)

 

تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ﴿۲﴾

[که] براى نیکوکاران رهنمود و رحمتى است (۳)

 

هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ ﴿۳﴾

[همان] کسانى که نماز برپا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و [هم] ایشانند که به آخرت یقین دارند (۴)

 

الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿۴﴾

آنانند که از جانب پروردگارشان از هدایت برخوردارند و ایشانند که رستگارانند (۵)

 

أُوْلَئِکَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۵﴾

و برخى از مردم کسانى‏اند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى[هیچ] دانشى از راه خدا گمراه کنند و [راه خدا] را به ریشخند گیرند براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود (۶)

 

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ ﴿۶﴾

و چون آیات ما بر او خوانده شود با نخوت روى برمى‏گرداند چنانکه گویى آن را نشنیده [یا] گویى در گوشهایش سنگینى است پس او را از عذابى پر درد خبر ده (۷)

 

وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿۷﴾

در حقیقت کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند باغهاى پر نعمت‏خواهند داشت (۸)

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ ﴿۸﴾

که در آن جاودان مى‏مانند وعده خداست که حق است و هموست‏شکست‏ناپذیر سنجیده‏کار (۹)

 

خَالِدِینَ فِیهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿۹﴾

آسمانها را بى‏هیچ ستونى که آن را ببینید خلق کرد و در زمین کوههاى استوار بیفکند تا [مبادا زمین] شما را بجنباند و در آن از هر گونه جنبنده‏اى پراکنده گردانید و از آسمان آبى فرو فرستادیم و از هر نوع [گیاه] نیکو در آن رویانیدیم (۱۰)

 

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ﴿۱۰﴾