تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 66

و بجاى اینکه بخشنده آنهمه نعمتهاى آشکار و نهان را بشناسند، رو به سوى شرک و انکار، از سر جهل و لجاجت مى آورند.
در اینکه فرق در میان «علم» و «هدایت» و «کتاب منیر» چیست ؟ شاید بهترین بیان این باشد که «علم» اشاره به ادراکاتى است که انسان از طریق عقل و خرد خویش درک مى کند، و «هدى» اشاره به معلمان و رهبران الهى و آسمانى و دانشمندانى است که مى توانند در این مسیر دست او را بگیرند و به سر منزل مقصود برسانند، و منظور از «کتاب منیر» کتابهاى آسمانى مى باشد که از طریق وحى ، قلب و جان انسان را پر فروغ مى سازند.
در حقیقت این گروه لجوج نه خود دانشى دارند، و نه به دنبال راهنما و رهبرى هستند، و نه از وحى الهى استمداد مى جویند، و چون راه هدایت در این سه امر منحصر است لذا با ترک آنها به وادى گمراهى و وادى شیاطین کشیده شده اند.
آیه بعد به منطق ضعیف و سست این گروه گمراه اشاره کرده مى گوید: «هنگامى که به آنها گفته شود، از آنچه خداوند نازل کرده پیروى کنید مى گویند: نه ، ما از چیزى پیروى مى کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم»! (و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا علیه آبائنا).
و از آنجا که پیروى از نیاکان جاهل و منحرف ، جزء هیچ یک از طرق سه گانه هدایت آفرین فوق نیست ، قرآن از آن به عنوان راه شیطانى یاد کرده مى فرماید: «آیا حتى اگر شیطان آنها را دعوت به عذاب آتش فروزان کند باز هم باید از او تبعیت کنند»؟! (او لو کان الشیطان یدعوهم الى عذاب السعیر).

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 65

همچون آفرینش و حیات و انواع روزیها، و نعمتهاى «باطن» را اشاره به امورى مى دانند که بدون دقت و مطالعه قابل درک نیست (مانند بسیارى از قدرتهاى روحى و غرائز سازنده ).
بعضى نعمت «ظاهر» را اعضاى ظاهر و نعمت «باطن» را قلب شمرده اند.
بعضى دیگر نعمت «ظاهر» را زیبائى صورت و قامت راست و سلامت اعضاء و نعمت «باطن» را «معرفة الله» دانسته اند.
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم که «ابن عباس» از آن حضرت در این زمینه سؤ ال کرد، فرمود: «ابن عباس ! نعمت ظاهر اسلام است ، و آفرینش کامل و منظم تو بوسیله پروردگار و روزى هائى که به تو ارزانى داشته .
و اما نعمت باطن ، پوشاندن زشتیهاى اعمال تو و رسوا نکردنت در برابر مردم است».
در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم : «نعمت آشکار، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و معرفة الله و توحید است که پیامبر آورده ، و اما نعمت پنهان ، ولایت ما اهلبیت و پیمان دوستى با ما است».
ولى در حقیقت هیچگونه منافاتى در میان این تفسیرها وجود ندارد و هر کدام یکى از مصداقهاى روشن نعمت ظاهر و باطن را بیان مى کند، بى آنکه مفهوم گسترده آن را محدود سازد.
و در پایان آیه از کسانى سخن مى گوید که نعمتهاى بزرگ الهى را که از درون و برون ، انسان را احاطه کرده ، کفران مى کنند، و به جدال و ستیز در برابر حق برمى خیزند، مى فرماید: «بعضى از مردم هستند که در باره خداوند بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنى ، مجادله مى کنند» (و من الناس من یجادل فى الله بغیر علم و لا هدى و لا کتاب منیر).

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 64

روى سخن را به همه انسانها کرده مى گوید: «آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر فرمان شما کرد که در مسیر منافع و سود شما حرکت کنند»؟ (الم تروا ان الله سخر لکم ، ما فى السموات و ما فى الارض ).
تسخیر موجودات آسمانى و زمینى براى انسان مفهوم وسیعى دارد که هم شامل امورى مى شود که در قبضه اختیار او است و با میل و اراده اش در مسیر منافع خود به کار مى گیرد، مانند بسیارى از موجودات زمینى ، یا امورى که در اختیار انسان نیست اما خداوند آنها را مامور ساخته که به انسان خدمت کند، همچون خورشید و ماه .
بنابر این ، همه موجودات مسخر فرمان خدا در طریق سود انسانها هستند خواه مسخر فرمان انسان باشند یا نه ، و به این ترتیب لام در «لکم» به اصطلاح لام منفعت است .
سپس مى افزاید: «خداوند نعمتهاى خود را - اعم از نعمتهاى ظاهر و باطن - بر شما گسترده و افزون ساخت» (و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة ).
«اسبغ» از ماده «سبغ» (بر وزن صبر) در اصل به معنى پیراهن یا زره گشاد و وسیع و کامل است ، سپس به نعمت گسترده و فراوان نیز اطلاق شده است .
در اینکه منظور از نعمتهاى «ظاهر» و «باطن» در این آیه چیست ؟ مفسران بسیار سخن گفته اند.
بعضى نعمت «ظاهر» را چیزى مى دانند که براى هیچکس قابل انکار نیست

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 63

ترجمه:

20 - آیا ندیدى خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده و نعمتهاى خود را - چه نعمتهاى ظاهر و چه نعمتهاى باطن - بر شما گسترده و افزون ساخته است ؟ ولى بعضى از مردم بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنى در باره خدا مجادله مى کنند.
21 - هنگامى که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید، مى گویند: نه ، ما از چیزى پیروى مى کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم ! آیا حتى اگر شیطان آنها را دعوت به عذاب آتش فروزان کند (باز هم تبعیت مى کنند)؟!
22 - کسى که روح خود را تسلیم خدا کند در حالى که نیکوکار باشد به دستگیره محکمى چنگ زده (و به تکیه گاه مطمئنى تکیه کرده است ) و عاقبت همه کارها به سوى خدا است .
23 - و کسى که کافر شود کفر او تو را غمگین نسازد، بازگشت همه آنها به سوى ما است ، و ما آنها را از اعمالى که انجام داده اند (و نتایج شوم آن ) آگاه خواهیم ساخت ، خداوند از آنچه در درون سینه ها است آگاه است .
24 - ما کمى از متاع دنیا را در اختیار آنان مى گذاریم سپس آنها را مجبور به تحمل عذاب شدید مى کنیم .
  تفسیر:

تکیه گاه مطمئن !
بعد از پایان اندرزهاى دهگانه لقمان در زمینه مبداء و معاد و راه و رسم زندگى و برنامه هاى اجتماعى و اخلاقى قرآن براى تکمیل آن به سراغ بیان نعمتهاى الهى مى رود تا حس شکرگزارى مردم را برانگیزد، شکرى که سرچشمه «معرفة الله» و انگیزه اطاعت فرمان او مى شود.

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 62

آیه 20 - 24
آیه و ترجمه
أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سخَّرَ لَکُم مَّا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ أَسبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَن یجَدِلُ فى اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًى وَ لا کِتَبٍ مُّنِیرٍ(20)
وَ إِذَا قِیلَ لهَُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ کانَ الشیْطنُ یَدْعُوهُمْ إِلى عَذَابِ السعِیرِ(21)
وَ مَن یُسلِمْ وَجْهَهُ إِلى اللَّهِ وَ هُوَ محْسِنٌ فَقَدِ استَمْسک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ إِلى اللَّهِ عَقِبَةُ الاُمُورِ(22)
وَ مَن کَفَرَ فَلا یحْزُنک کُفْرُهُ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمُ بِذَاتِ الصدُورِ(23)
نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلاً ثمَّ نَضطرُّهُمْ إِلى عَذَابٍ غَلِیظٍ(24)

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 61

«فروتنى ریشه هر خیر و سعادتى است ، تواضع مقام والائى است ، و اگربراى فروتنى زبان و لغتى بود که مردم مى فهمیدند بسیارى از اسرار نهانى و عاقبت کارها را بیان مى کرد...
کسى که براى خدا فروتنى کند، خدا او را بر بسیارى از بندگانش برترى مى بخشد...
هیچ عبادتى نیست که مقبول درگاه خدا و موجب رضاى او باشد مگر اینکه راه ورود آن فروتنى است».

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 60

بهترین و گویاترین دلیل در این زمینه خود روایات اسلامى است ، که نمونه اى از آن را در اینجا از نظر مى گذرانیم .
شخصى نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد، عرض کرد یا رسول الله او صنى ، فکان فیما اوصاه ان قال الق اخاک بوجه منبسط: «مرا سفارش کن ، فرمود: برادر مسلمانت را با روى گشاده ملاقات کن».
در حدیث دیگرى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : ما یوضع فى میزان امرء یوم القیامة افضل من حسن الخلق !: «در روز قیامت چیزى برتر و بالاتر از حسن خلق در ترازوى عمل کسى نهاده نمى شود»!.
در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است : البر و حسن الخلق یعمران الدیار و یزیدان فى الاعمار: «نیکو کارى و حسن خلق ، خانه ها را آباد، و عمرها را زیاد مى کند.
و نیز از رسولخدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده : اکثر ما تلج به امتى الجنة تقوى الله و حسن الخلق : «بیشترین چیزى که سبب مى شود امت من به خاطر آن وارد بهشت شوند تقواى الهى و حسن خلق است».
در مورد تواضع و فروتنى نیز از على (علیه السلام ) مى خوانیم : زینة الشریف التواضع : «آرایش انسانهاى با شرافت فروتنى است».
و بالاخره در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : التواضع اصل کل خیر نفیس ، و مرتبة رفیعة ، و لو کان للتواضع لغة یفهمها الخلق لنطق عن حقایق ما فى مخفیات العواقب ... و من تواضع لله شرفه الله على کثیر من عباده ... و لیس لله عز و جل عبادة یقبلها و یرضاها الا و بابها التواضع :

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 59

این دیوانه واقعى است اما آنکه دیدید بیمار است !
2 - آداب سخن گفتن
در اندرزهاى لقمان اشاره اى به آداب سخن گفتن شده بود، و در اسلام باب وسیعى براى این مساله گشوده شده ، از جمله اینکه :
تا سخن گفتن ضرورتى نداشته باشد سکوت از آن بهتر است .
چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : السکوت راحة للعقل : «سکوت مایه آرامش فکر است».
و در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (علیهم االسلام ) آمده است من علامات الفقه : العلم و الحلم و الصمت ، ان الصمت باب من ابواب الحکمه : «از نشانه هاى فهم و عقل ، داشتن آگاهى و بردبارى و سکوت است ، سکوت درى از درهاى حکمت است».
ولى البته در روایات دیگر تاکید شده است ، «در مواردى که سخن گفتن لازم است مؤ من باید هرگز سکوت نکند» «پیامبران به سخن گفتن دعوت شدند نه به سکوت»، «وسیله رسیدن به بهشت و رهائى از دوزخ ، سخن گفتن به موقع است».
3 - آداب معاشرت
آنقدر که در روایات اسلامى وسیله پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه اهلبیت (علیهم السلام ) به مساله تواضع و حسن خلق و ملاطفت در برخوردها و ترک خشونت در معاشرت ، اهمیت داده شده است به کمتر چیزى اهمیت داده شده .

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 58

و همنشین قارون خواهد بود، چرا که او نخستین کسى بود که غرور و کبر را بنیاد نهاد».
و نیز از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: «خداوند ایمان را بر جوارح و اعضاى انسان واجب کرده و در میان آنها تقسیم نموده است : از جمله بر پاهاى انسان واجب کرده است که به سوى معصیت و گناه نرود، و در راه رضاى خدا گام بردارد. و لذا قرآن فرموده است : در زمین متکبرانه راه مرو... و نیز فرموده : اعتدال را در راه رفتن رعایت کن».
در روایت دیگر این ماجرا از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است که از کوچه اى عبور مى فرمود: دیوانه اى را مشاهده کرد که مردم اطراف او را گرفته اند و به او نگاه مى کنند فرمود: على ما اجتمع هؤ لاء: «اینها براى چه اجتماع کرده اند» عرض کردند: على المجنون یصرع : «در برابر دیوانه اى که دچار صرع و حمله هاى عصبى شده است».
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نگاهى به آنها کرد و فرمود: ما هذا بمجنون الا اخبرکم بمجنون حق المجنون : «این دیوانه نیست ، مى خواهید دیوانه واقعى را به شما معرفى کنم»؟!
عرض کردند آرى اى رسولخدا.
فرمود: ان المجنون : المتبختر فى مشیه ، الناظر فى عطفیه ، المحرک جنبیه بمنکبیه فذالک المجنون و هذا المبتلى : «دیوانه واقعى کسى است که متکبرانه گام بر مى دارد، دائما به پهلوهاى خود نگاه مى کند، پهلوهاى خود را به همراه شانه ها تکان مى دهد» (و کبر و غرور از تمام وجود او مى بارد).

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 57

و اگر مى بینیم در بعضى از روایات که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده این آیه به عطسه اى که با صوت بلند ادا مى شود، و یا داد و فریاد به هنگام سخن گفتن تفسیر گردیده در حقیقت بیان مصداق روشنى از آن است .

  نکته ها:

1 - آداب راه رفتن
درست است که راه رفتن مساله ساده اى است ، اما همین مساله ساده مى تواند بیانگر حالات درونى و اخلاقى و احیانا نشانه شخصیت انسان بوده باشد، چرا که قبلا هم گفته ایم روحیات و خلقیات انسان در لابلاى همه اعمال او منعکس مى شود و گاه یک عمل کوچک حاکى از یک روحیه ریشه دار است .
و از آنجا که اسلام تمام ابعاد زندگى را مورد توجه قرار داده در این زمینه نیز چیزى را فروگزار نکرده است .
در حدیثى از رسولخدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : من مشى على الارض اختیالا لعنه الارض ، و من تحتها، و من فوقها!: «کسى که از روى غرور و تکبر، روى زمین راه رود زمین ، و کسانى که در زیر زمین خفته اند، و آنها که روى زمین هستند، همه او را لعنت مى کنند»!.
باز در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : نهى ان یختال الرجل فى مشیه و قال من لبس ثوبا فاختال فیه خسف الله به من شفیر جهنم و کان قرین قارون لانه اول من اختال !
«پیامبر از راه رفتن مغرورانه و متکبرانه نهى کرد و فرمود: کسى که لباسى بپوشد و با آن کبر بورزد، خداوند او را در کنار دوزخ به قعر زمین مى فرستد

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 56

دیگرى مقایسه نکند.
گر چه این دو صفت غالبا تواءمند، و ریشه مشترک دارند ولى گاه از هم جدا مى شوند.
و «امر» به رعایت اعتدال در «عمل» و «سخن»، زیرا تکیه روى اعتدال در راه رفتن یا آهنگ صدا در حقیقت به عنوان مثال است .
و براستى کسى که این صفات چهارگانه را دارد انسان موفق و خوشبخت و پیروزى است ، در میان مردم محبوب ، و در پیشگاه خدا عزیز است .
قابل توجه اینکه ممکن است در محیط زندگى ما صداهائى ناراحت کننده تر از صداى خران باشد (مانند صداى کشیده شدن بعضى از قطعات فلزات به یکدیگر که انسان به هنگام شنیدنش احساس مى کند، گوشت اندامش فرو مى ریزد!) ولى بدون شک این صداها جنبه عمومى و همگانى ندارد. بعلاوه ناراحت کننده بودن با زشت تر بودن فرق دارد، آنچه به راستى از صداهاى معمولى که انسان مى شنود از همه زشتتر است همان صداى الاغ مى باشد، که نعره ها و فریادهاى مغروران و ابلهان به آن تشبیه شده است .
نه تنها زشتى از نظر بلندى صدا و طرز آن ، بلکه گاه به جهت بى دلیل بودن ، چرا که به گفته بعضى از مفسران صداى حیوانات دیگر غالبا به واسطه نیازى است ، اما این حیوان گاهى بى جهت و بدون هیچگونه نیاز و بى هیچ مقدمه فریاد را وقت و بى وقت سر مى دهد!
و شاید به همین دلیل است که در بعضى از روایات نقل شده که هر گاه صداى الاغ بلند مى شود شیطانى را دیده است .
بعضى گفته اند فریاد هر حیوانى تسبیح خدا است جز صداى الاغ !
به هر حال از همه این سخنها که بگذریم زشت بودن این صدا از میان صداها نیاز به بحث و گفتگو ندارد.