ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 317

مؤ لف : این معنا در الدر المنثور از بیهقى از ابن عباس نیز آمده ، و بعید نیست که علت نزول همه سوره بوده باشد. همچنان که قبلا نیز بدان اشاره شد
و در کتاب معانى الاخبار به سند خود از یحیى بن عباده ، از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده که در معناى لهو الحدیث فرمود: یکى از مصادیق آن غناست
مؤ لف : این معنا در کافى هم به سند وى از مهران از امام صادق (علیه السلام )، و نیز به سندش از وشاء از حضرت رضا (علیه السلام )، و نیز به سندش از حسن بن هارون از آن جناب روایت شده است
روایاتى دال بر حرمت غنا و موسیقى
و در کافى به سند خود از محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام ) روایت آورده که گفت : من از آن جناب شنیدم که مى فرمود غنا از آن گناهانى است ک ه خدا وعده آتش به مرتکبش داده ، آن گاه این آیه را خواند: «و من الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین «
و نیز در همان کتاب به سند خود از ابى بصیر روایت کرده که گفت از امام باقر (علیه السلام ) پرسیدم کسب زنان آوازخوان چطور است ؟ فرمود: اگر مى خواند تا مردها دورش جمع شوند حرام است ، و اگر براى عروسى ها دعوت مى شود عیبى ندارد، و این کلام خدا است که مى فرماید: «و من الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله «
و در مجمع البیان گفته : ابو امامه از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده که فرمود: آموختن غنا به زنان ، و کنیز مغنیه را فروختن حلال نیست ، و پول آن حرام است ، و خدا در تصدیق این فتوى در کتاب خود نازل کرده که : «و من الناس من یشترى لهو الحدیث ....«

ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 316

در این آیه التفاتى از غیبت (القى ، بث - خداوند افکند و منتشر کرد)، به تکلم با غیر (ما از آسمان آب نازل کردیم ) به کار رفته - تا به طورى که گفته اند - اشاره باشد به اینکه نسبت به اینکار خود یعنى فرستادن آب عنایت بیشترى دارد
هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِینٍ

بعد از آنکه خلقت و تدبیر خود را نسبت به آسمانها و زمین و آنچه روى آنهاست به رخ آنان کشید، و با این بیان ربوبیت و الوهیت خود رااثبات کرد، اینک در این آیه به ایشان تکلیف مى فرماید که حال ، شما به من نشان دهید، خدایان شما اگر راستى اله و رب هستند، چه چیزى خلق کرده اند، تا اگر نتوانستند چیزى نشان دهند، وحدانیت خداى تعالى در الوهیت و ربوبیت ثابت گردد
و اگر به ایشان تکلیف کرده که به من نشان دهید خدایانتان چه چیزى خلق کرده اند، با اینکه مشرکین اعتراف دارند که خلقت تنها از خدا است ، و خلقت هیچ موجودى را مستند به آلهه خود نمى دانند، تنها و تنها تدبیر را مستند به آنها مى دانند، از این جهت است که : خلقتى را به خدا نسبت داده که در عین اینکه خلقت است تدبیر نیز هست ، و از تدبیر جدا نیست ، پس اگر تدبیر عالم به دست خدایان ایشان است باید آنها نیز چون خدا چنین خلقت و تدبیرى داشته باشند، و چون خلقتى ندارند تدبیرى نیز ندارند، پس هیچ معبودى غیر از او نیست ، و هیچ ربى سواى او وجود ندارد
سیاق آیه شریفه خطاب رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) به مردم است ، چون نوع این خطابها جز به زبان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) درست در نمى آید، و معنا ندارد خدا به مردم بگوید به من نشان دهید
بحث روایتى (روایاتى درباره شاءن نزول آیه : «و من الناس من یشترى لهو الحدیث...« و اینکه غنا لهو الحدیث است )
در مجمع البیان گفته آیه «و من الناس من یشترى لهو الحدیث ...« درباره نضر بن حارث بن علقمه بن کلده بن عبد الدار بن قصى بن کلاب نازل شد، چون او مردى تاجر بود، به ایران سفر مى کرد و در آن جا اخبار و افسانه هاى ایرانى را از منابعش مى گرفت و مى آمد براى قریش تعریف مى کرد، و به ایشان مى گفت : محمد از عاد و ثمود برایتان تعریف مى کند، و من از رستم و اسفندیار و اکاسره ، مردم هم قصه هاى او را گوش مى دادند و به آیات قرآن گوش فرا نمى دادند، (نقل از کلبى )

ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 315

و چون غرض آن کسى که خریدار لهو الحدیث بوده این بوده که امر را بر فریب خوردگانش مشتبه سازد، و بدین غرض قرآن را اساطیر و افسانه هاى کهنه اى مانند افسانه هاى خودش پنداشته ، و آن را خوار شمرده است و هر چه از آیات آن بر او تلاوت شود اعتناء نمى کند، و از پذیرفتنش استکبار مى کند، و این عمل خوار شمردن خداى سبحان است ، لذا در این آیه اولا وعده به محسنین را با جمله «وعد الله حقا« تاکید نمود، و در ثانى خود را به عزت مطلق ستوده ، تا بفهماند او با خوار شمردن وى خوار نمى شود، و نیز با حکمت مطلق ستوده ، تا بفهماند هیچ باطلى در سخن او نیست ، و نه هیچ خرافه و مزاحى
آنگاه براى بار سوم خود را چنین ستوده ، که تدبیر مى کند امر آسمان ها و زمین و نبات و حیوان و انسان را، چون آفریدگار آنهاست ، پس مى تواند این دسته را وعده بهشت داده و آن دسته را وعده عذاب دهد، و وعده او حق است ، و جمله «خلق السموات بغیر عمد ترونها...«، در این مقام است
خَلَقَ السمَوَتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا ... مِن کلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ

در تفسیر آیه «الله الذى رفع السموات بغیر عمد ترونها« گفتیم که کلمه «ترونها« احتمال دارد قید توضیحى باشد، و معنا این باشد که «شما آسمانها را مى بینید که ستون ندارد«، و احتمال هم دارد قید احترازى باشد و معنا چنین باشد که : «خدا آنها را بدون ستونى دیدنى خلق کرده «، تا اشعار داشته باشد به اینکه آسمانها ستون دارد، لیکن دیدنى نیست
«و القى فى الارض رواسى ان تمید بکم « - یعنى کوه هاى شامخى در زمین نهاد، تا زمین دچار اضطراب نگشته و شما را مضطرب نکند، و این خود اشعار دارد بر اینکه بین کوهها و زلزله ها رابطه اى مستقیم است
«و بث فیها من کل دابه « - یعنى در زمین از هر جنبده اى منتشر کرد
«و انزلنا من السماء ماء فانبتنا فیها من کل زوج کریم « - یعنى نازل کردیم از جهت بالاى سر شما آبى ، (که همان باران باشد)، و رویاندیم در آن مقدارى از هر دو جفت نباتى شریف ، که منافع شما در آن است ، و برایتان فوایدى دارد
در این بیان اشاره است به اینکه نباتات نیز مانند حیوانات نر و ماده اند، که بحث مفصل آن در آیاتى که نظیر این آیه است گذشت

ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 314

جمله «بغیر علم « متعلق به کلمه «یضل « است ، و در حقیقت وصف ضلالت گمراهان است ، نه ضلال گمراه کنندگان ، هر چند گمراه کنندگان نیز علم ندارند، آنگاه ایشان را تهدید مى کند به اینکه «اولئک لهم عذاب مهین - ایشان عذابى خوارکننده دارند«، چون در دنیا مغرور و متکبر بودند
توصیف خریدار لهو الحدیث : گویا گوشش در برابر تلاوت قرآن کر است
وَ إِذَا تُتْلى عَلَیْهِ ءَایَتُنَا وَلى مُستَکبراً کَأَن لَّمْ یَسمَعْهَا کَأَنَّ فى أُذُنَیْهِ وَقْراً ...

در این آیه آن کسى را که خریدار لهو الحدیث بود، توصیف مى کند و کلمه «وقر« به معناى بار سنگین است ، و مراد از اینکه فرمود: «گویا در دو گوشش وقر است « این است که گویا چیزى به گوشهایش بسته که از شنیدن جلوگیرى مى کند. بعضى هم گفته اند: «اصلا این کلمه کنایه از کرى است «
و معناى آیه این است که چون بر این خریدار لهو الحدیث آیات قرآنى ما قرائت مى شود، پشت مى کند، و از آن رو مى گرداند و استکبار مى ورزد، مثل اینکه اصلا آن را نشنیده باشد، گویى کر است ، پس تو او را به عذابى دردناک بشارت ده
در سیاق آیات مورد بحث ، هم ضمیر مفرد به «من یشترى « برگردانده و فرموده : «یشترى - مى خرد«، و «لیضل - تا گمراه کند«، و «یتخذها - آن را مى گیرد« تا رعایت لفظ شده باشد، و هم ضمیر جمع برگردانده و فرموده «اولئک لهم - آنان برایشان « تا رعایت معنا شده باشد، چون خریدار لهو الحدیث یک نفر نیست ، آنگاه مجددا چند ضمیر مفرد برگردانیده و فرموده : «علیه «، «ولى «، «یسمعها«، «اذنیه « تا باز رعایت لفظ شده باشد بعضى این طور گفته اند، لیکن ممکن است بگوییم به «من یشترى لهو الحدیث « همه جا ضمیر مفرد برگردانیده ، و ضمیر جمع آیه قبلى به مجموع گمراه کننده و گمراه شده که سیاق بر او دلالت دارد بر مى گردد. پس ضمیرهاى مفرد همه به «من « که مفرد است برگشته است
إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّت النَّعِیمِ ... الْعَزِیزُ الحَْکیمُ

در این آیه بعد از انذار آن خریدار، و تهدیدش به عذاب خوار کننده ، و سپس عذاب الیم ، رجوع شده است به ب شارت محسنین ، و خوشدل ساختن آنان به بهشت نعیم جاودان ، که خود او وعده داده ، و وعده اش ‍ حق است

ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 313

الم تِلْک ءَایَت الْکِتَبِ الحَْکِیمِ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ ... یُوقِنُونَ

تفسیر مفردات این آیات در سوره هاى قبل گذشت ، چیزى که تذکرش ‍ لازم است این است که : «کتاب « را به لفظ «حکیم « توصیف کرده ، و این دلالت دارد بر اینکه هیچ لهو الحدیثى در آن وجود ندارد، بلکه نقطه ضعف و درزى ندارد که سخن باطل و لهو الحدیث بخواهد آن را پر کند، و نیز آن را توصیف کرد به دو وصف «هدى « و «رحمه للمحسنین « تا صفت حکیم بودن قرآن را تکمیل کند، پس ‍ قرآن به سوى واقع و حق هدایت مى کند، و به واقع نیز مى رساند، نه مثل لهو الحدیث که انسان را از مهمش باز داشته ، و به واقعى نمى رساند، و نیز قرآن رحمت است ، نه نقمت تا از نعمت باز بدارد
آن گاه محسنین را توصیف و معرفى نموده به این که نماز مى خوانند و زکات مى دهند، که دو رکن مهم عملند، و به این که داراى ایقان به آخرتند، و معلوم است که یقین به آخرت مستلزم یقین به توحید و رسالت و همه شرایط و مراحل تقوى نیز هست ، و همه این توصیف ها که براى کتاب کرده در مقابل لهو الحدیث است ، و دارد به کسى که گوش ‍ به لهو الحدیث مى دهد، مى گوید: به این حقایق گوش کن ، نه به لهو الحدیث
نکوهش کسى که براى منصرف ساختن مردم از حقائق و معارف قرآن ، به ترویج «لهوالحدیث « مى پرداخته است
وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشترِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَهَا هُزُواً ...

کلمه «لهو« به معناى هر چیزى است که آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحدیث آن سخنى است که آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حکایات خرافى ، و داستانهایى که آدمى را به فساد و فجور مى کشاند، و یا از قبیل سرگرمى به شعر و موسیقى و مزمار و سایر آلات لهو که همه اینها مصادیق لهو الحدیث هستند
«لیضل عن سبیل الله بغیر علم « - مقتضاى سیاق این است که مراد از «سبیل الله « قرآن کریم ، و معارف حق و صحیح ، از اعتقادات ، و دستور العملها، و به خصوص داستانهاى انبیاء، و امم گذشته بوده باشد، چون لهو الحدیث و خرافات ساخته و پرداخته فکر انسانهاست که است دست به دست گشته ، در درجه اول معارض با این داستانهاى حق و صحیح است ، و در درجه دوم بنیان سایر معارف حق و صحیح را در انظار مردم سست نموده ، و سپس منهدم مى سازد
موید این معنا جمله بعدى است که مى فرماید: «و یتخذها هزوا«، یعنى حدیث را مسخره مى کند، چون نام خرافات نیز حدیث است ، و همین باعث وهن هر حدیثى مى شود، و سبب مى گردد مردم احادیث واقعى را نیز به سخریه بگیرند
پس همان طور که گفتیم مراد از «سبیل الله «، قرآن است ، بدان جهت که مشتمل بر قصص و معارف است ، و گویا مراد کسى که خریدار لهو الحدیث است این است که مردم را از قرآن منصرف نموده و گمراه نماید، و قرآن را به سخریه بگیرد به این که به مردم بگوید این نیز حدیثى است مانند آن احادیث ، و اساطیرى است چون آن اساطیر

ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 312


آنان قرین هدایتى از پروردگار خویشند، و آنان خود رستگارانند (5)
بعضى از مردم گفتار بازیچه را میخرند، تا بدون علم مردم را از راه خدا گمراه کنند، و راه خدا را مسخره گیرند، آنان عذابى خفت آور دارند (6)
و چون آیه هاى ما را بر آنان بخوانند، تکبرکنان پشت کنند و بروند، گویى آن را نشنیده اند، تو گویى گوشهایشان کر است ، اینگونه افراد را به عذابى غم انگیز نوید ده (7)
(در مقابل ) کسانى که ایمان آورده ، و کارهاى شایسته کرده اند، بهشتهاى پر از نعمت دارند (8)
که جاودانه در آن متنعم باشند، و این وعده درست خدا است ، که نه ضعف در او راه دارد، و نه لغو، بلکه نیرومند و حکیم است (9)
آسمان ها را بدون ستونى که شما ببینید بیافرید، و در زمین لنگرها انداخت ، تا که شما را نلرزاند و در آن از همه گونه جانوران پراکنده کرد، و از آسمان آبى نازل کردیم ، و در آن همه گونه گیاه خوب رویاندیم (10)
این خلقت خدا است ، پس شما هم به من نشان دهید، غیر از خدا که شما خدایشان پنداشته اید چه چیزى خلق کرده اند، (خودشان اعتراف دارند که جز خدا خالقى نیست ، پس علت شرکشان خلقت نیست )، بلکه علت شرک این ستمکاران این است که در ضلالتى آشکار قرار دارند (11)


بیان آیات

مضامین سوره مبارکه لقمان و غرض از نزول آن
غرض این سوره - به طورى که آغاز و انجام آن ، و نیز سیاق تمامى آیات آن اشاره مى کند - دعوت به توحید و ایقان و ایمان به معاد، و عمل به کلیات شرایع دین است
از ابتداى سوره پیداست که درباره بعضى از مشرکین نازل شده ، که مردم را از راه خدا و شنیدن قرآن ، به وسیله تبلیغاتى دروغ جلوگیرى نموده ، مى خواستند مساله خدا و دین را از یاد مردم ببرند، اتفاقا روایت وارده در تفسیر آیه «و من الناس من یشترى لهو الحدیث ...« - به طورى که خواهید دید - نیز همین را مى گوید
پس این سوره نازل شد تا اصول عقاید و کلیات شرایع حق را بیان نماید، و در برابر احادیث سرگرم کننده آنان مقدارى از داستان لقمان و مواعظش را ایراد کرده است
و این سوره - به شهادت سیاقى که آیات آن دارد - در مکه نازل شده ، و یک ى از آیات بر جسته آن آیه «ذلک بان الله هو الحق و ان ما یدعون من دونه هو الباطل ...« است

ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 311

سوره لقمان
آیات 1 - 11، سوره لقمان
سوره لقمان مکى است وداراى سى و چهار آیه مى باشد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الم (1)
تِلْک ءَایَت الْکِتَبِ الحَْکِیمِ(2)
هُدًى وَ رَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ(3)
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ(4)
أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5)
وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشترِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولَئک لهَُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ(6)
وَ إِذَا تُتْلى عَلَیْهِ ءَایَتُنَا وَلى مُستَکبراً کَأَن لَّمْ یَسمَعْهَا کَأَنَّ فى أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ(7)
إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّت النَّعِیمِ(8)
خَلِدِینَ فِیهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکیمُ(9)
خَلَقَ السمَوَتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا وَ أَلْقَى فى الاَرْضِ رَوَسىَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَث فِیهَا مِن کلِّ دَابَّةٍ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ(10)
هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِینٍ(11)


ترجمه آیات


به نام خدا، که رحمتى عمومى ، و رحمتى خاص مؤ منین دارد
الم (1)
این آیه هاى کتابى است سراسر حکمت ، (کتابى که جایى براى لهو در آن نیست ) (2)
کتابى که هدایت و رحمت براى نیکوکاران است (3)
آن کسانى که نماز گزارند و زکات دهند، و خود به دنیاى دیگرى یقین دارند (4)